اکبر گنجی
روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی
خامنه ای، نظامیان و مریدانش می گویند نباید مردم را از جنگ ترساند. چرا؟ مگر جنگ مانند روابط عاشق و معشوقی است که قمارکردنش بیرزد؟
ایران از نظر داخلی قدرتمند نیست، برای این که دموکراتیک نیست. برای این که به آزادی و حقوق بشر التزام عملی ندارد. برای این که تبعیض را نهادینه کرده است. برای این که فساد را به شدت ساختاری و گسترده کرده است. ترساندن مردم از جنگ چه معنایی دارد؟ ترساندن مردم به معنای آماده کردن آنان برای تسلیم و وادادگی نیست. هشدار به پیامدها و عواقب عمل است. آیا پزشکان مردم را از پیامدهای استفاده از سیگار یا الکلی شدن آگاه نمی سازند؟ این همه هشدار نسبت به مصرف غذاهای فست فودی برای چیست؟ آن همه هشدار به افرادی که ورزش نمی کنند برای چیست؟ وقتی مردم را در این موارد می ترسانند، آیا در مورد جنگ نباید بترسانند؟
ایرانیان در چند دهه گذشته با نگرانی از وقوع جنگ زیسته اند. زندگی در فضایی که احتمال جنگ در آن بالاست، پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی بسیاری دارد. مشکلات روحی و روانی یکی از پیامدهای ماندگار زیستن در چنین وضعیتی است. آنان که دل در گروه ایران و ایرانیان دارند، همیشه هشدار داده اند که باید افکار و گفتار و رفتارمان به نحوی باشد که کشور از این وضعیت خارج شود. اما آیت الله خامنهای در نقش اپوزیسیون دولت حسن روحانی و منتقد توافق هسته ای، به نحو دیگری مسأله جنگ را حل می کند. او در۱۳۹۵/۱۱/۲۷ گفت:
“چه در دوره دولت قبلی آمریکا، چه در دولت فعلی آمریکا، یکی از ترفندهای دشمن این بوده است که مرتّب تهدید کنند به جنگ؛ و [این که] گزینه نظامی روی میز است و مانند این ها. آن مسئول اروپایی هم، به مسئولین ما می گوید که جنگ در ایران حتمی بود؛ اگر برجام نبود، حتماً جنگ بود؛ دروغ محض! چرا می گویند جنگ؟ برای این که ذهن ما برود به جنگ [امّا] جنگ واقعی چیز دیگر است؛ جنگ واقعی جنگ اقتصادی است، جنگ واقعی تحریم است، جنگ واقعی گرفتن عرصههای کار و فعّالیّت و فنّاوری در داخل کشور است؛ این جنگ واقعی است. ما را به جنگ نظامی متوجّه می کنند تا از این جنگ غفلت کنیم؛ جنگ واقعی جنگ فرهنگی است”.
رجزخوانهایی چون سعید جلیلی، محسن رضایی، محمد باقر قالیباف، و دیگرانی که همگی اینک به خاطر انتخابات علیه برجام سخن می گویند، نمی فهمند که ۳۰ خرداد ۹۶ انتخابات تمام شده است اما شعارهای ضد استکباری آنان و نفی توافق هستهای حلال هیچ مسأله و مشکلی نخواهد بود.
این مدعا کاذب است و برای نشان دادن کذب آن می توان شواهد و قرائن فراوانی ارائه کرد. به چند نمونه زیر بنگرید:
یکم- مطابق اسناد ویکی لیکس پادشاه عربستان سعودی از جرج بوش تقاضا کرده بود که با حمله نظامی به ایران «سر افعی را قطع کند». جرج بوش در فصل سیزدهم کتاب لحظههای تصمیم گیری توضیح می دهد که وقتی در ژانویه ۲۰۰۸ به اسرائیل و دیگر کشورهای خاورمیانه سفر کرد، آنان خواستار حمله نظامی به ایران بودند و وقتی با ملک عبدالله و دیگر اعضای خاندان سلطنتی عربستان سعودی دیدار کرد، آنان به گزارش هفده نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا در سال ۲۰۰۷ اعتراض داشتند که می گفت برنامه هستهای ایران از سال ۲۰۰۳ به بعد کاملاً غیر نظامی بوده است. بوش می نویسد به پادشاه عربستان گفتم:
«من هم مانند شما از گزارش این نهاد، خشمگین هستم. “نهاد ملی ارزیابی اطلاعاتی” تنها دیپلماسی را تباه نکرده بود، دستانم را از نظر نظامی بسته بود… پس از گزارش “نهاد ملی ارزیابی اطلاعاتی” چگونه می توانستم حمله نظامی برای نابودی تجهیزات هستهای کشوری را توجیه کنم که جامعه اطلاعاتی وجود هرگونه برنامه فعال تولید سلاحهای اتمی در آن را نفی کرده بود؟ نمی دانم چرا “نهاد ملی ارزیابی اطلاعاتی” چنین چیزی نوشت. نمی دانستم دست کم گرفتن خطر تهدید ایران از سوی جامعه اطلاعاتی برای این بود که سخت می کوشیدند از تکرار اشتباه خود در عراق دوری کنند یا نه. بیگمان امیدوار بودم که تحلیلگران اطلاعاتی نخواهند در سیاست نفوذ کنند» (خاطرات جرج بوش، لحظههای تصمیم گیری، ترجمه حسین وزیری سابقی، انتشارات همزبانان، ص ۵۳۵).
دوم- باراک اوباما بارها (مثلاً اینجا ، اینجا،اینجا ) اعلام کرد که سه راه بیشتر نداشتیم: اول- مذاکره و توافق هسته ای. دوم- افزایش تحریمهای کمرشکن. سوم حمله نظامی به ایران. اوباما توضیح می داد که افزایش تحریمهای کمرشکن هم در نهایت به حمله نظامی منتهی می شد. برای این که ایران تحت تحریم به گسترش برنامه هستهایاش ادامه می داد و چارهای جز استفاده از بمباران نظامی مراکز هستهای و وقوع جنگ باقی نمی ماند.
دیگر مقامات آمریکایی هم بارها همین مسأله را گوشزد کرده اند. وندی شرمن در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۶ طی مصاحبهای گفت، معنای توافق هستهای این است که دیگر جوانان آمریکایی مجبور نخواهند شد به جنگ با ایران بروند. جو بایدن- معاون اوباما- هم گفت که اگر ایران توافق هستهای را نقض کند، استفاده از همه سناریوهایی که اینک روی میز است، بسیار قوی تر خواهد شد.
سوم- نتانیاهو- نخست وزیر اسرائیل- بارها قصد حمله نظامی به ایران را داشت. خصوصاً در سالهای ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲۲ که مقامات نظامی، موساد، شین بت و رئیس جمهور (شیمون پرز) در برابر او ایستادند و مخالفت کردند (به این منابع بنگرید: اینجا ، اینجا ، اینجا ). نتانیاهو دوباره به شدت فعال شده و همه جا از ضرورت اتحاد اعراب با اسرائیل برای مقابله با ایران سخن می گوید.
چهارم- اگر خطر جنگ وجود نداشت و “دروغ محض” بود، چرا خامنهای به آن می پرداخت؟ چرا از ایستادگی در برابر حمله و اقدامات متقابل سخن می گفت؟ چرا به مسئولان نظام گوشزد می کرد که به جای ترساندن مردم باید به آنها امید داد تا در برابر تجاوز نظامی ایستادگی کنند؟ چند نمونه زیر بهترین ابطال کنندههای ادعای اخیر او هستند:
الف- خامنهای در ۱۳۸۵/۰۲/۰۶ گفت: “یک وقتی نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران را به حمله نظامی، جنگ و این چیزها تهدید می کردند، حالا هم گاهی می کنند، نه این که نمی کنند؛ اما خودشان می دانند که این کار برایشان چقدر خسارت دارد… من الان این جا می گویم: امریکاییها بدانند، اگر تعرضی به ایران اسلامی بکنند، ایران اسلامی به منافع آنها در هر نقطه عالم که امکان داشته باشد، لطمه وارد خواهد کرد. ما آن آدم هایی نیستیم که بنشینیم کسی ضربه بزند، جواب ضربه او را ندهیم؛ ما اهل صلحیم، اهل آرامشیم و به کسی تعرض نمی کنیم؛ دلیلش هم واضح است، ببینند؛ ما به کدام کشور حمله کردیم؟ ما با کدام کشور جنگ شروع کردیم؟ ما کدام کشور را تهدید کردیم؟ ما اهل این چیزها نیستیم؛ اما اهل این هستیم که اگر کسی ضربهای بزند، ضربه او را با دوچندان شدت، پاسخ بدهیم”.
ب- خامنهای در ۱۳۸۷/۰۳/۱۴ گفت: “امروز شما نگاه کنید به رفتار زمامداران آمریکا – رئیس جمهور و تیم دورش – ببینید چه جوری حرف می زنند. حرف زدنِ آنها مثل حرف زدن آدمهای روانی است؛ گاهی تهدید می کنند، گاهی دستور ترور می دهند، گاهی تهمت می زنند، گاهی از روی استیصال درخواست کمک می کنند، گاهی ثبات و امنیت یک ملت را آماج خودشان قرار می دهند؛ مثل دیوانهها به این طرف و آن طرف می زنند. رفتار آنها، رفتار سیاستمداران منطقی و عاقل و با تدبیر نیست. البته بخش مهمی از این، انعکاس ناکامیهای آمریکا در مناطق مختلف است: ناکامی در افغانستان، ناکامی در عراق… خوب، در مقابل این زورگوئی چه باید کرد؟ توصیه امام، ایستادگی است”.
پ- خامنهای در ۱۳۸۹/۰۶/۲۵ در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری به تهدید حمله نظامی اشاره کرد و گفت: “مردم روحیههاشان هم خوب است. امروز انگیزهها خیلی بالاست. اگر خدای نکرده یک وقتی یک جنگی اتفاق بیفتد که حضور در جبهه را برای مردم و جوانها ایجاب کند، آن وقت خواهید دید که جوان امروز ما که نسل سوم انقلاب است، همتش و فداکاریاش از جوان آن روز کمتر نیست؛ شاید بیشتر هم هست… به مردم امید بدهید و اطمینان بدهید. اگر مردم ناامید شدند، اعتماد خودشان را از دست دادند، متزلزل شدند، شکست قطعی است. آن چیزی که جنگنده را، رزمنده را در جبهه نگه می دارد، امید است. باید امید داشته باشد، بداند که می تواند به پیروزی برسد. این امید را باید زنده نگه داشت. عامل اصلی پیروزی، در صحنه بودن مردم است؛ عامل در صحنه بودن مردم، امید و اطمینان آنهاست. این امید را باید در مردم تقویت کرد؛ مردم را نباید ترساند؛ مردم را نباید بدبین کرد، بیاعتماد کرد”.
ت- خامنهای در خطبههای نماز جمعه ۱۳۹۰/۱۱/۱۴ گفت: “یک جمله هم راجع به این تهدیدهای آمریکا عرض بکنیم. مرتباً تهدید می کنند؛ تهدید به این زبان: همه گزینهها روی میز است! یعنی حتّی گزینه جنگ. این، تهدید به جنگ است با این زبان. خب، این تهدید به جنگ، به ضرر آمریکاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمریکاست. چرا این تهدیدها به ضرر آمریکاست؟ به خاطر این که خود این تهدیدها نشاندهنده عجز آمریکا از مقابله منطقی و مقابله گفتمانی است؛ یک گفتمانی در مقابل گفتمان جمهوری اسلامی ندارند؛ نمی توانند در میدان مقابله فکری و منطقی، برای خودشان غلبهای ایجاد کنند؛ مجبور می شوند توسل به زور و تشبث به زور بکنند. این معنایش این است که آمریکا جز زور، هیچ منطقی ندارد؛ جز خونریزی، هیچ راهی برای پیشبرد خود ندارد… البته آنها و دیگران بدانند – می دانند هم – که ما هم در برابر تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهائی داریم که در وقت خودش، آن وقتی که لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد”.
ث- خامنهای در ۱۳۹۴/۰۱/۳۰ گفت :”طرف مقابل با وقاحت تمام ما را تهدید نظامی می کند؛ با وقاحت، مرتّب تهدید نظامی می کند؛ چند وقتی بود ساکت بودند، باز چند روز قبل از این یکی از آنها دهن باز کرد و راجع به گزینههای روی میز و گزینه نظامی بنا کرد حرف زدن. خب این لاف را می زنند، این غلط زیادی را می کنند، آنوقت می گویند جمهوری اسلامی قدرت دفاع را از خود سلب کند؛ این حرفی که آنها می زنند ابلهانه نیست؟ حتّی اگر ما را اینجور صریحاً هم تهدید نمی کردند، لازم بود به حکم وَاَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و مِن رِباطِ الخَیل ما به فکر باشیم؛ حتّی اگر تهدید هم نمی کردند باید ما این مراقبت را می کردیم، این آمادگیها را افزایش می دادیم؛ حالا که صریحاً هم دارند تهدید می کنند”.
چ- خامنهای در ۱۳۹۵/۰۸/۲۶ با اشاره به پیروزی دونالد ترامپ گفت: “آمریکا، آمریکا است؛ این حزب یا آن حزب، هر کدامشان سرِ کار آمدند، خیری به ما نرساندند، شر رساندند. یکی تحریم کرد، یکی هواپیما زد، یکی به سکّوی نفتی حمله کرد، یکی به دشمنهای ما کمک کرد. ما نگرانی هم نداریم؛ ما به توفیق الهی برای مواجهه با هر حادثه محتمل آمادهایم. در دنیا عدّهای عزا گرفتهاند که چرا انتخابات در آن کشور اینجوری شد [یعنی پیروزی ترامپ]؛ یک عدّهای [هم] در دنیا خوشحال شدند و شادی کردند. ما نه، ما نه عزا می گیریم، نه شادی می کنیم؛ برای ما فرقی ندارد. ما فکر می کنیم که چگونه باید کشور را از مشکلات احتمالی عبور داد”.
صدای واحد دولت ترامپ این است که دوران تازهای از رویارویی آمریکا با ایران آغاز شده است. احتیاط در سخن گفتن و عمل کردن کمترین شرط عقلانیت در چنین شرایطی است. ترامپ و وزیرخارجهاش اهل معامله هم هستند. سه تن از ژنرالهای کابینهاش در جنگهای افغانستان و عراق شرکت داشته اند. چرا گره کلاف بسته ایران و آمریکا با همین دولت باز نشود؟
توافق هستهای و به حاشیه رفتن حمله نظامی
توافق هستهای نه تنها سناریوی حمله نظامی آمریکا را کنار زد، بلکه نتانیاهو هم کاملاً به حاشیه رفت و تا آمدن دونالد ترامپ سکوت پیشه کرد. ترامپ سیاست دوگانهای دارد. از یک سو شعار اول آمریکا را برگزیده و می گوید:
“ما سالها برای دیگران جنگیدیم و از آنها دفاع کردیم اما از مردم خودمان غافل بودیم. من می خواهم امنیت کشور خودم را بالا ببرم. با هزینهای که در خاورمیانه ما انجام دادیم، می توانستیم آمریکا را سه باره بسازیم. به سیاست خارجی مان نگاه کنید. آیا ما در هیچ جنگی در این سالها پیروز شده ایم؟ من دنبال سیاست موفق خارجی آمریکا هستم”.
اما از سوی دیگر به شدت مخالف توافق هستهای بوده و مواضع بسیار تندی علیه ایران اتخاذ کرده است. ترامپ نوشت که ایران با آتش بازی می کند. اوباما با آنها مهربان بود، اما من نه.
مایک پنس، معاون دونالد ترامپ، در نشست امنیتی مونیخ ایران را در کنار کره شمالی یک “تهدید” برای امنیت و شیوه زندگی غربی خواند. او گفت ایران به عنوان “اصلیترین کشور حامی تروریسم” همچنان به بیثبات کردن منطقه خاورمیانه ادامه میدهد و رفع تحریمهای هستهای به ایران کمک کرده است که منابع بیشتری برای این کار در اختیار داشته باشد.
مایک پنس در مصاحبه با برنامه دیس ویک شبکهای بیسی گفت که بهتر است ایران ترامپ را تست نکند. او افزود تهران باید دوباره درباره به اقدامات و اعمال خصمانه خود فکر کند. وی در واکنش به این سوال مجری که منظورش از تست کردن ترامپ چه اقداماتی از سوی ایران است؟ به آزمایش موشک بالستیک و حمایت از حوثیهای یمن اشاره کرد. وی در پاسخ این سوال که آمریکا چه واکنشی به این رفتارها نشان می دهد؟ هشدار داد که رئیس جمهور ترامپ گفته است که همه گزینهها روی میز است.
مارک پمپئو- رئیس سازمان سیا- نیز مواضع بسیار تندی نسبت به ایران دارد. به عنوان نمونه به این گزارش مستند هاآرتص اسرائیل بنگرید. پمپئو در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۷ گفته است که “ایرانیها در تقلب کردن حرفهای هستند”. منظورش تقلب در اجرای توافق هستهای است.
مواضع اکثریت جمهوری خواه کنگره نسبت به ایران اگر تندتر از کابینه ترامپ نباشد، به هیچ وجه کندتر نیست. آنان با افزایش دائمی تحریمهای اقتصادی می کوشند تا برجام را برای ایران بیفایده سازند. گمان برخی از آنان این است که با تصویب تحریمها به بهانههای دیگر، رهبران جمهوری اسلامی برجام را توافقی فاقد دستاورد به شمار خواهند آورد و آن را نقض خواهند کرد. در این صورت، راه جنگ گشوده خواهد شد.
آیا مردم نباید نگران باشند و بترسند؟
خامنه ای، نظامیان و مریدانش می گویند نباید مردم را از جنگ ترساند. چرا؟ مگر جنگ مانند روابط عاشق و معشوقی است که قمارکردنش بیرزد؟
ایران از نظر داخلی قدرتمند نیست، برای این که دموکراتیک نیست. برای این که به آزادی و حقوق بشر التزام عملی ندارد. برای این که تبعیض را نهادینه کرده است. برای این که فساد را به شدت ساختاری و گسترده کرده است.
ترساندن مردم از جنگ چه معنایی دارد؟ ترساندن مردم به معنای آماده کردن آنان برای تسلیم و وادادگی نیست. هشدار به پیامدها و عواقب عمل است. آیا پزشکان مردم را از پیامدهای استفاده از سیگار یا الکلی شدن آگاه نمی سازند؟ این همه هشدار نسبت به مصرف غذاهای فست فودی برای چیست؟ آن همه هشدار به افرادی که ورزش نمی کنند برای چیست؟ وقتی مردم را در این موارد می ترسانند، آیا در مورد جنگ نباید بترسانند؟
مردم ایران گرفتار صدها مسأله طبیعی و غیر طبیعی اند. خشکسالی بلند مدت، گسترش مداوم بیابان ها، ریزه گردها، آلودگی هوا، حکومت دیکتاتوری سرکوبگر فاسد، رکود اقتصادی، بیکاری، و غیره و غیره.
در این شرایط آنان نباید دائماً در هراس از جنگ به سر برند. حداقل دستاورد توافق هستهای، برخلاف ادعای خامنهای و سعید جلیلی و دیگر محافظه کاران افراطی، دور کردن خطر جنگ از ایران بود. اما خامنهای با بستن دستان حسن روخانی اجازه نداد تا در دیگر زمینههای مورد اختلاف گفت و گو و توافق حاصل شود.
وقتی روابط دوستانه میان ایران و آمریکا برقرار نباشد، به تنهایی هزینههای زیادی بر ایران تحمیل خواهد شد، چه رسد به این که روابط خصمانه باشد. روابط خصمانه میان ایران و آمریکا به سود روسیه، چین،کشورهای عرب منطقه، ترکیه و اسرائیل است.
جنگ بدترین رویداد ممکن است. اگر جنگی میان ایران و آمریکا درگیرد، کدام کشور مدافع ایران خواهد بود؟ اسرائیل و عربستان سعودی؟ این که آمریکا در چنین جنگی پیروز نشود و هزینههای بسیاری بابت آن بپردازد یک حرف است، و این که ایران نابود شود و میلیونها ایرانی کشته و زخمی و آواره شوند، حرفی دیگر است. این پدیده مهلک آن قدر مخرب است که هراندازه هم که احتمالش اندک باشد، باید از آن هراسید و مردم را نسبت به پیامدهای آن آگاه کرد.
رجزخوانهایی چون سعید جلیلی، محسن رضایی، محمد باقر قالیباف، و دیگرانی که همگی اینک به خاطر انتخابات علیه برجام سخن می گویند، نمی فهمند که ۳۰ خرداد ۹۶ انتخابات تمام شده است اما شعارهای ضد استکباری آنان و نفی توافق هستهای حلال هیچ مسأله و مشکلی نخواهد بود. صدای واحد دولت ترامپ این است که دوران تازهای از رویارویی آمریکا با ایران آغاز شده است. احتیاط در سخن گفتن و عمل کردن کمترین شرط عقلانیت در چنین شرایطی است. ترامپ و وزیرخارجهاش اهل معامله هم هستند. سه تن از ژنرالهای کابینهاش در جنگهای افغانستان و عراق شرکت داشته اند. چرا گره کلاف بسته ایران و آمریکا با همین دولت باز نشود؟ چرا گفت و گوهای ظریف و جان کری، با وزیرخارجه جدید آمریکا قطع شد؟ ما با دولت آمریکا در هیچ زمینه ای- جز هسته ای- گفت و گو نمی کنیم، نه تنها ضد “منافع ملی” ایران است، بلکه نشانه عدم استفاده از عقل- نظری و عملی- است.
ایران از نظر داخلی قدرتمند نیست، برای این که دموکراتیک نیست. برای این که به آزادی و حقوق بشر التزام عملی ندارد. برای این که تبعیض را نهادینه کرده است. برای این که فساد را به شدت ساختاری و گسترده کرده است. برای این که رژیم رانتی است. برای این که یک صنف ادعای باطل دارد که حکومت “حق ویژه” فقیهان است.
————————————————————————————
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
http://www.radiofarda.com/a/o2-khamenei-us-iran-relation/28349942.html