زمانیکە برجهای دوقلوی نیویورک فروریختند اکثر کشوها تحت تاثیر عواقب آن فاجعە قرار گرفت و اقتصاد دنیا برای مدتی در کما رفت اما تنها کشوری کە تاثیرات آن فاجعە را حس نکرد ایران بود. ظهور داعش نیز امنیت بسیاری ازکشورهای منطقە و اروپا را بە مخاطرە انداخت اما تاثیری بر امنیت داخلی ایران نگذاشت. روی دیگر این قضیە عقب ماندگی ناشی از بیرون ماندن در دایرە گلوبال است. جزئیات عقب ماندگی ناشی از فاصلە ایران با جامعە جهانی را اغلب از زبان چهرەهای علمی کشور نظیر دکتر محمود سریع القلم و دیگران میخوانیم. منظور از ذکر این دو نمونە تفاوت ایران با جهان و ویژگیهای منحصر بفردش هست کە اگرچە ریشە تاریخی دارد اما در عصر جدید و گلوبال بشیوە دیگری خود را نشان میدهد. کشوری کە بر بستر بیگانەستیزی بنا نهادە شدە و فرهنگی ببار آوردە کە همە ملتهای غیر فارس را در بیرون دایرە خودی و بیگانە قرار میدهد.
سوال اینجاست کە در عصر گلوبالیسم آیندە ایران چە خواهد شد؟ ایران با شرایط فعلی ایران تا چە مدت قادر بە ادامە خود خواهد بود و آیا با وجود تشیع، نفت، نخبەکشی و کثیرالملگی ایران دموکراتیزە خواهد شد؟ سعی میشود در این مقال از جهات مختلف و از درون حوادث تاریخی ایران بە آیندە ایران بپردازیم.
تشیع: میهن پرستی ایرانیان با دین گرە خوردە است. ساختار متمرکز ایران از بدو ظهور سلسە صفوی مدیون تشیع است. شیخ ابراهیم زنجانی کە در مقام مدعی العموم حکم اعدام شیخ فضل االلە نوری را صادر کرد در کتاب خاطرات خود فرهنگ شیعی را با نظامهای سلطانی متناسب میداند. سلطان و روحانیت در دورە صفوی ازدواج و در انقلاب ٥٧ از هم جدا شدند اما پیوند ساختاری و عملکرد آنان کماکان مثل سابق است. بیهودە نیست کە برخی از نویسندگان خامنەای را با نام سلطان خطاب میکنند. در عصر صفوی روحانیان ملت تعریف میشدند، دربار هم دولت و اما ملت اصلی رعیت نام داشت. قصاوت و بی رحمیهای صفوی با فتاوی روحانیت انجام میگرفت تا جائیکە جامعە سنی مذهب ایران قلع و قمع ودیگر ادیان نیز از جنایت صفویان مصون نماندند. یهودی ستیزی، باب کشی، بهایی کشی و دین ستیزی بطور کلی بخشی از کارنامە شیعیان ایران است. اندیشە دین ستیزی عصر صفوی کە صدور انقلاب نام داشت هنوزهم در اعمال و رفتار حاکمان فعلی ایران دیدە میشود. برای نمونە از بدو سقوط رژیم صدام، دولت شیعی عراق کە از ایران الهام میگیرد جمعیت ٥٠٪ سنی بغداد را نابود کردە تا جائیکە بنابە برخی آمار کمتر از ٢٠٪ سنی مذهب در بغداد ماندەاند. خانم دلارام مشهوری در کتاب رگ تاک می نویسد ” تشیع شورەزاریست کە هیچ بذر دگراندیشی در آن نمی روید “.
نفت: تقریبا ١١٠ سال از پیدایش نفت در ایران میگذرد. اغلب صاحبنظران قوام دیکتاتوری بعداز انقلاب مشروطە را نتیجە پیدایش نفت می دانند. رضاخان نفت را جایگزین دموکراسی کرد و و دستاوردهای مشروطە را با وجود پول نفت بەباد داد. بسیاری بر این عقیدەاند کە یکی از علل سقوط رژیم محمد رضاشاە پهلوی بالا رفتن قیمت نفت بود و او با پول نفت در داخل بە یک دیکتاتور تمام عیار و ژاندارم منطقە شد. در این سالها کسانی چون عباس عبدی نظریەهایی جالبی دارند و اندک فضای باز سیاسی دورە خاتمی را بە پایین بودن قیمت نفت نسبت میدهند و از این روی اگر چنانچە درآمد ٧٠٠ میلیارد دلاری دولت احمدی نژاد را با نوع حاکمیتش مقایسە کنیم منطقی در نظریە ایشان دیدە میشود. بیاد داریم یکی از مباحث وشعارهای انتخاباتی شیخ مهدی کروبی در جریان انتخابات سال ١٣٨٨در جهت عدالت اجتماعی توزیع پول نفت میان مردم بود.
نخبە کشی: یکی از بلاهای تاریخی ایران زمین نخبەکشی است. از بدو ساختار مدرن در ایران نخبە کشی بطور سازمان یافتە انجام گرفتە است و در کنار آن فرار مغزها از سیاستهای خطرناک حاکمان ایران بودەاست. هرازچندگاهی کارشناسان ارزش مادی فرار مغزها از ایران را بیشتر از درآمد نفت قلمداد میکنند.
کثیرالملگی:
همچنانکە قبلا بە موضوع ملت ـ دولت در دورە صفوی اشآرە شد در جریان انقلاب مشروطە مردم ایران از رعیت بە ملت تغییر نام دادند واما از این تحول مهم تنها شامل ملت فارس شد و ملل غیرفارس همچنان در مقام رعیت ماندند و اگرچە آنان قبلا تنها رعیت روحانیت و دولت بحساب می آمدند اینبار بە رعیت جامعە فارس زبان نیز درآمدند. ساختار متمرکز ایران نظام رعیتی را بە سبک دیگری درآورد. وجود بیش از یک و نیم میلیون کارگر کورد از جمعیت ٧ میلیونی کل کوردستان در مناطق مرکزی ایران رعیتی و بردەگی است.
از بدو مشروطە بە این طرف موضوع ملی هموارە یکی از چالشهای جدی جامعە ایران بودەاست. ملت تورک آذربایجانی مهمترین نقش را در موضوع هویت خواهی داشتە و مصوبە انجمنهای ایالتی و ولایتی اولین مجلس شورای ملی نتیجە تلاشهای آنان بود. از جهت دیگر نیز کە بنگریم موضوعات ملی همیشە بخشی از مشاجرات ایران بودە است. برای نمونە اکثر انشعابات درون حزب تودە بیشتر بر سر موضوعات ملی بودەاست. نکتە مهمی کە تفاوت جوهرە مبارزە و خصلت ملتهای غیرفارس با حاکمیت مرکزی را نشان می دهد این است کە جریانات ملی همیشە مدرنتر از مرکز عمل عمل کردەاند. موارد مهمی در عملکرد دو جمهوری کوردستان و آذربایجان هست کە بخوبی آن تفاوت را نشان میدهد. تقسیم اراضی، حقوق زنان و تربیت کودکان بی سرپرست در جمهوری آذربایجان اقداماتی بودند کە حاکمیت مرکزی بعداز سالها و در جریان انقلاب سفید آنرا انجام دادند.
عملکرد چندین سالە حاکمیت دینی ایران مرکزگریزی را تشدید نمودەاست و تحولات منطقەای مزید برعلت است. در جریان انقلاب ١٩٧٩ تورکها و عربها با توجە بە اشتراکات مذهبی از کسب حقوق ملی تا اندازەای کوتاە آمدند اما امروزە هر دو ملت بیشتر از سایر ملل بە استقلال خود می اندیشند. یکی از علل سکوت و شکست جنبش سبز نگرانی از عواقب مسئلە ملی در ایران بود و از این منظر دیکتاتوری حاکم را بە حقوق ملتها ترجیح دادند. از نظر من بعداز جنبش سبز بعید است جریانی سراسری ظهور کند و همە ملتها را دور خود جمع کند.
بخشی از شکاف ملی ایجاد شدە بە فرهنگ ملت حاکم برمیگردد. عرب ستیزی در فرهنگ ایرانیان جا گرفتە است. ” کنت دوگوبینو ” سفیر وقت فرانسە در ایران گزارشات بسیاری از خصلتهای بد ایرانیان بە وزارت خارجە کشور خود ارسال داشتە کە بسیاری از همان خصلتها کە ١٦٠ سال قبل گزارش شدە همینک در فرهنگ ملت حاکم می بینیم و می شنویم.
در جهان مدلهایی برای برخورد با مسئلە ملی وجود دارد اما حاکمان ایران علیرغم فرصتهای بسیار بە بهانەهای واهی از آن سرباز زدەاند. از نظر ایرانیان درهم تنیدگی جامعە ایران دلیلی برای بحث بر سر مسئلە حقوق ملتهای غیر فارس نیست و ایران را نمیشود با ساختار ملی کشورهایی نظیر سوئیس و یا عراق با قدمتی ٩٠ سالە مقایسە کرد. اما واقعیت این است کە ساختار ملی در ایران بیشتر با ساختار ملی در اتحاد شوروی سابق نیست کە از هم پاشید. و هنوز هم برای ایران فرصت هست تا از مدل جمهوری فدراتیو روسیە برای حل مسئلە ملی در ایران استفادە کنند. برای درک بیشتر از ساختار ملی روسیە با ایران بە لینک زیر کە نوشتەی تحت نام پیرامون مسئله ملی در ایران و نگاهی به ساختارحکومتی روسیه وکشورهای همجوار مراجعە کنید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=16691
با خوانشی کە بە اجمال از تاریخ معاصر در خصوص مسئلە ملی بدان اشارە شد امروزە موضوع ملی در ایران بهمراە مشکلات منطقەای و بین المللی دست بە دست هم دادە و ایران را بە سراشیبی سقوط سوق دادە است کە مایلم از جهاتی بدان اشارە نمایم.
در سطح منطقەای اگرچە اتفاقات جاری در کشورهای سرزمین پساعثمانی در جریان است اما ایران نیز ازعواقب تغییرات منطقەای مصون نخواهد ماند. روابط ایران با کشورهای عربی حوزە خلیج در گذشتە بر سر سە جزیرە تنبهای کوچک و بزرگ و ابوموسی بود اما اینک جنبە عربی ـ فارسی بخود گرفتە است. از جهت دیگر در گذر تاریخ انقلابها و کودتاهایی کە در منطقە اتفاق افتادە ابتدا از مصر و عراق و برخی کشورهای دیگر آغاز و آخر سر دامنگیر ایران شدەاست. اینک نیز شاهد تکرار تاریخ هستیم برخی از متفکرین غربی ایران را مانع بزرگی در راە امنیت منطقە میدانند و تهدید خارجی و منطقەای متوجە ایران هست. برناردلوئیس شرق شناس مروف سالها قبل گفتە بود کە امنیت خاورمیانە تنها در شرایطی تامین میشود کە ایران تجزیە شود. احتمال تجزیە کشورهای سوریە و عراق همچون زلزلەای منطقە را تکان خواهند داد و ایران را در معرض متلاشی بودن قرار میدهد.
نتیجە گیری:
جامعە سیاسی ایران در مقابل حاکمیت زمینگیر شدە، تغییرات بنیادی و هدفمند در بطن جامعە ایجاد شدە و از این منظر میتوان گفت کەانقلاب اجتماعی با معیارهای هیئت حاکم بە معنای واقعی خود در ایران انجام گرفتە است. با این وجود ایران مخاطرات وقوع انقلاب را پشت سر نگذاشتە و هنوز التهابات انقلابی در ایران حس میشود.
با وجود پول مجانی نفت ملت عرب، نیروی کارمجانی کوردها و نیروی کار متخصص تورکها و مسیر ترانزیت و منابع زیزمینی بلوچستان هیئت حاکم و مرکزگرایان نیازی بە دموکراسی نمی بینند، انباشت سرمایە در مرکز بر دموکراسی خواهی آنان می چربد. مرکزگرایان ثروت خود را بە قیمت نابودی فرهنگ و اقتصاد ملتهای در حاشیە ایران بدست آوردەاند. ایرواند آبراهامیان معتقد است کە یک ایرانی راە ثروتمندشدن را در نابودی همسایەاش می داند. دین هم عاملی در حفظ سرمایە آنان و درصورت هر خطری کە متوجە ثروت در مرکز گردد با فتوای مراجع خنثی میگردد. یک ایرانی زمانی بە دموکراسی نیاز خواهد داشت و یا معنای واقعی دموکراسی را خواهند فهمید کە ایران تجزیە شدە باشد و از پتانسیلهای اقتصادی کشورشان بهرە گیرند. چون در آنصورت مجبور بە کار در حوزە جغرافیایی خود بر اساس پتانسیلهای اقتصادی کشور خود است. یکی از پتانسیلهای اقتصادی ایران صنعت توریسم است و رونق توریسم نیز نیازمند جامعەای باز و غیر دینی است. در همچون شرایطی بازار روحانیت و تشیع برچیدە خواهد شد و دموکراسی تحقق خواهد یافت.
هرچند دیر هنگام اما ممکن است در صورت فدرالیزە کردن ایران مشابە فدراتیو روسیە ایران را از خطر فروپاشی حتمی برهاند. مدلی کە بتواند ملتهای غیر فارس را قانع کند، کیفیت زندگی و حقوق ملی آنان بهتر از همنوعان خود در آنسوی مرز باشد. رمز موفقیت ساختار فدرال روسیە در این است کە حقوق و رفاە زندگی یک ارمنی ساکن فدراتیو روسیە از رفاە وحقوق ارمنی کشور ارمنستان بیشتر است و یا همچون اکرایینهای روسیە از همنوعان اکراینی خود در اکراین راحتتر زندگی کنند. اوستیهای شمالی نسبت بە اوستیهای جنوبی گرجستان ( نیمە مستقل ) نمونە دیگریست. یک کورد ایران نیز زمانی میتواند داعیە استقلال طلبی را از سر دور کند کە بلحاظ آزادی و رفاە از کورد ترکیە و عراق آزادتر و راحتتر باشد. در غیر اینصورت استقلال همچنان گزینە مورد نظر ملل غیر فارس است و چون بعید است گورباچفی در ایران ظهور کند و زمینە تجزیە بدون خونریزی آنرا فراهم کند، آنچە بیشتر در انتظار ایران است یوگسلاویزە شدن است.
http://www.iranglobal.info/node/59218