پس از آنکه حوثیها و علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری سابق یمن با زور سلاح صنعاء پایتخت یمن را در اختیار گرفتند، انقلاب مسالمتآمیز مردم یمن به پایان رسید و جنگ در این کشور آغاز شد. از همان آغاز تردید نداشتم که این جنگ، جنگی طولانی و طاقتفرسا خواهد بود، زیرا که علی عبدالله صالح، نیروهای مسلح را در اختیار خود داشت و حوثیها، گروهی هستند که بنا به خواست و فرمان ایران فعالیت میکنند. علاوه بر این، نبود قدرت مرکزی در یمن و جغرافیای دشوار یمن، در طولانی و سخت شدن این جنگ موثر هستند.
ایرانیها از همان آغاز، ارتباطشان با این جنگ را پنهان نکردند، جنگی که در آغاز یک درگیری اقلیمی مینمود. ایرانیها گشودن جبههای بر ضد پادشاهی سعودی در یمن را بخشی از توازن ژئوپلوتیک در رویاروییهای سوریه و بحرین میدانند. با اینکه در روزهای آغازین، بسیاری از ناظران این احتمال را انکار کرده و آن را به سخره میگرفتند، این حرف خود را پس گرفته و به نقش ایران اعتراف کردند و جالب اینکه تهران هیچگاه این موضوع را پنهان نکرده است.
برای پادشاهی سعودی و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج، گزینهای جز رویارویی با ایران در یمن نیست، ایرانی که از طریق حوثیهایِ همپیمان و همچنین از طریق نیروهای علی عبدالله صالح در یمن میجنگید. همچنین اخبار موثقی از دستگیری تعدادی نیروی نظامی ایرانی در صحنه درگیریهای یمن وجود دارد. این جنگ برای دفاع از کشورهای خلیج در مقابل ایرانی است که میخواهد گستره خود در منطقه را توسعه داده و همسایگانش را تهدید کند.
موشکهای که کودتاگران به عمق خاک پادشاهی عربی سعودی شلیک کردند، راستی و درستی این نگرانیها درباره اطلاعاتی که در روزهای آغاز جنگ به من اطلاع داده شده را تایید میکرد. در آن زمان اطلاعاتی در اختیار من قرار گرفت که نشان میداد حوثیها و صالح سامانههای موشکی در اختیار دارند که امنیت سعودی را تهدید میکند.
بازرسیهای بعدی بازرسان نیرویهای دریایی بینالمللی وجود موشکهایی که نمونههای مشابه آن برای هدف قرار دادن مناطقی در جنوب سعودی استفاده شده بود را در محمولههای کشتیهای ایرانی که به مقصد بنادر یمن در حرکت بودند، ثابت کرد.
در دومین سالروز جنگ یمن، یادآوری برخی حقایق که معمولا لابلای وقایع جنگ از یاد میروند، مفید است.
اول اینکه ملت یمن خود، علی عبدالله صالح را کنار زده و اوضاع سیاسی جدید را پایه نهاد، ملتی که با انقلاب خود، توانست یکی از طولانیترین و ناکارآمدترین حکومتهای خونخوار جهان را کنار بزند. سرنگونی و تغییر رژیم حاکم بر یمن نه خواست کشورهای خلیج بود و نه برنامهای برای آن داشتند. این اتفاق نتیجه بهار عربی بود که علاوه بر صالح، حکام عرب دیگری چون قذافی در لیبی، مبارک در مصر و بنعلی در تونس را نیز کنار زده بود.
پس از رسیدن انقلاب به میدانها و خیابانهای صنعاء، نگرانی از هرج و مرج، سازمان ملل متحد را واداشت برای تنظیم اوضاع و شرایط، فرستاده ویژهای در امور یمن انتخاب کرده و وظیفه حفاظت از صلح مدنی را به او بسپارد. سازمان ملل همچنین یک برنامه سیاسی پیشنهاد داد و کشورهای خلیج، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا مسئولیت آن را بر عهده گرفتند. این برنامه پیشنهادی، یک نظام دموکراتیک برای انتخاب رئیسجمهوری و پارلمان بود و همه نیروها و گروههای یمن موافقت خود را با آن اعلام کردند و یک حکومت موقت انتقالی برای 18 ماه انتخاب کردند. این حکومت وظیفه داشت قانون اساسی را تهیه کرده و مقدمات انتخابات را فراهم کند.
در همین دوران، علی عبدالله صالح و حوثیها دست به کودتا زده و کل یمن را در اختیار گرفته و بیشتر وزراء و رهبران سیاسی را بازداشت کردند. پس از آنکه کودتاگران تمامی میانجیگریهای بینالمللی برای دست کشیدن از کودتا را رد کرده و به همه امتیازاتی که به آنها داده شد، بیاعتنایی کردند، برای رویارویی با کودتای نظامی در یمن، راهحلی جز مواجهه نظامی وجود نداشت. کودتاگران اصرار داشتند که سلاح خود را زمین ننهاده و به چیزی مشابه حزبالله در لبنان بدل شوند.
جنگ یمن، به مانند همه جنگهای منطقه، درگیری دو گروه محلی نیست، بلکه نتیجه برنامهریزی و تامین مالی از سوی قدرتهای منطقهای و در راس آنها ایران است که قصد دارد با گسترش پهنه نفوذ خود، همسایگانش را به محاصره در آورد. لذا این جنگ متاسفانه به یمنیها و سعودیها تحمیل شد و رها کردن اوضاع به سود ایران که بدون رویارویی با همسایهاش، یمن را به پایگاهی برای حمله به این کشور مبدل کرده، پذیرفتنی نیست.
منبع: الشرق الأوسط
مترجم: ضیاء ناصر
تمام مقاله هاى منتشر شده تنها بازتاب دهنده نظر نويسنده آن است**