دویچه وله: اولین واکنش علنی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی به اقدامات تروریستی در ساختمان مجلس و مقبره خمینی در تهران، و فرمان “آتش به اختیار” او، با تفسیرها و تعبیرهای متفاوتی روبرو شد. تعابیری که گاه ۱۸۰ درجه با یکدیگر متفاوتاند. آنچه در واکنشها به چشم میخورد این است که شدت بدبینی کسانی که در داخل ایران فعالیت میکنند نسبت به فعالان سیاسی و تحلیلگران خارج از ایران تاحدودی کمتر است.
دویچهوله گفتوگویی کرده با چند تن از فعالان حوزههای مختلف در ایران و به سراغ تحلیلهای گروهی در خارج ازکشور رفته است.
“بحران سیاسی” و “اختلال دیالوگ”
سعید رضویفقیه، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است سخنان خامنهای بیش از آنکه برای ایجاد فضای ارعاب باشد، نشانه یک بحران سیاسی است. او به دویچهوله میگوید: «این پیام آنقدر حامل تهدید و ارعاب نیست. زیرا کسانی که در جناح راست دستاندرکار هستند، در شرایط فعلی دنبال این نیستند که اوضاع کشور به هم بخورد و بین نهادهای غیرانتخابی با قوه مجریه و رئیس جمهور تقابل جدی به وجود بیاید. این میتواند خطرات جدی برای کشور داشته باشد. صحبت آقای خامنهای حکایت از بحران سیاسی میکند.»
سعید رضویفقیه از واژه “اختلال دیالوگ” میان رهبری و رئیس جمهوری استفاده میکند و آن را چنین توضیح میدهد: «آقای خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی امکان حل و فصل مسائل خود را با رئیس جمهور خود ندارد. برای همین هم هست که مجبور است اختلافات را به صحنه عمومی بکشاند و این مسئلهای است که در پانزده ماه گذشته هم شاهد آن بودهایم.»
با این همه سعید رضویفقیه فرمان “آتش به اختیار” را چندان مایه نگرانی نمیداند و میگوید: «من خیلی نگران نیستم برای این که حتی فردی مانند آقای یاسر جبرئیلی که از جوانان حزبالهی است و علیالقاعده باید مخاطب آقای خامنهای باشد، در یادداشتی در خبرگزاری فارس بر این تکیه کرده است که “آتش به اختیار” به این معنی نیست که هرکسی، هرکاری دلش میخواهد بکند. بلکه باید اگر صلاح دید در چارچوبهای خاصی وظیفه خود را انجام دهد. این اتفاقی است که قبلا هم میافتاده است. یعنی ما گروههای خودسر قبلا هم داشتهایم، که هیچکدام به تمام معنا خودسر نبودهاند. بلکه به ظاهر خودسرانه یا خودجوش، اما در عمل تحت زعامت و رهبری یک سری نیروهایی که میبایست اینها را کنترل کنند، فعالیت کردهاند.» او معتقد است که هنوز برای هجوم یکباره به دولت روحانی زود است.
“مفهوم کشدار امنیت”
ایران اولین کشوری نیست که در آن یک اقدام تروریستی قربانی گرفته است. نسرین ستوده، وکیل دادگستری به موارد مشابه در دیگر نقاط جهان اشاره میکند و روش دیگر حکومتها برای تسکین مردم.
او به دویچهوله میگوید: «من فکر میکنم که این اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم یک جزیره دورافتاده از دنیا هستیم و قواعد همه رفتارهای اجتماعی، مدنی و سیاسی ما با همه جای دنیا فرق میکند. در جوامعی که این اتفاق قبلا در آنها افتاده است، در لندن، پاریس یا در استرالیا یا جاهای دیگر، اولین اظهارات مقامهای آنکشورها گفتند این بود که ما حاضر نیستیم آزادیهای عمومی را زیر سایه مفهوم کشدار امنیت مختل کنیم، محدود کنیم یا از بین ببریم. و این به ایجاد آرامش، امنیت و اطمینان خاطر آزادیخواهان و جامعه مدنی کمک میکند.»
نسرین ستوده برخلاف سعید رضویفقیه از پیامدهای “آتش به اختیار” نگران است و میگوید: «آنچه در ایران اتفاق افتاده میتواند وضع را مشوش کند. ایجاد امنیت و آزادیهای عمومی دو مفهوم بهم پیوسته هستند. بعد از چنین اتفاقاتی شهروندان احتیاج دارند که مسئولان بیایند و به آنها اطمینان بدهند که هردوی اینها را تامین میکنند. تصور من این است که ممکن است واژه “آتش به اختیار” مسامحتا ادا شده است. من فکر میکنم که به هر ترتیبی هست باید جلوی چنین سیاستی که افراد فکر کنند هرکس میتواند شخصا تصمیم بگیرد، در عمل گرفته شود.»
عواقب وخیم “اجتهاد به خود”
محمدصادق جوادیحصار، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی معتقد است که جهت سخنان خامنهای بیشتر نقد پارهای از رفتارهای دستگاههای دولتی است و متوجه موضوعات فرهنگی. او میگوید: «رهبری در این “آتش به اختیار” به صراحت تاکید کردند که اگر دید دولت به وظایف خودش عمل نمیکند، در آنجا مانند یک نیروی نظامی که ارتباطش با ستاد مرکزی به دلایلی مختل شده است، در صحنه آتش به اختیار عمل کنید. یعنی به اقتضای شرایط خودتان در فضای فرهنگی وسیاسی که برایتان تعریف شده است، عمل کنید و اجازه ندهید که کارها معطل بماند تا در ستاد فرماندهی تصمیم گرفته شود.»
محمدصادق جوادیحصار بر این باور است که سخنان رهبر جمهوری اسلامی باید حتما “توضیح” داده شود وگرنه میتواند «باعث نگرانیهایی هم بشود.» او به مثالهایی در گذشته اشاره میکند و ادامه میدهد: «مثلا وقتی در گذشته از طرف رهبری ماجرای “تهاجم فرهنگی” مطرح شد و ایشان گفتند که نباید بگذاریم عناصر نفوذی در فرهنگ تعیین کننده بشوند، کسانی به اجتهاد خودشان عمل کردند که حتما منظور رهبری آن نبود. مثل داستان قتلهای زنجیرهای، مثل مواجهه با توریستهای بینالمللی که به کرمان آمدند تا در رصد کسوف حضور داشته باشند و دیگر مسائلی که در عرصه فرهنگ ایجاد شد.»
به نظر او «باید در این موارد احتیاط و حزم بیشتری رعایت شود و کارگزاران فرهنگی به تشریح این موضوع بپردازند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی قطعا باید سخن رهبری را توضیح دهد و تفسیر کند تا هرکسی برداشت شخصی خود را بر این سخن رهبری بار نکند و احساس نکند باید استنباط خود را ملاک عمل قرار دهد و بر اساس آن عمل کند.»
محمدصادق جوادی حصار بر این تاکید میکند که «کشور باثبات است و مرحله انقلاب تمام شده است. در صورتی که دستگاهی کار خود را درست انجام ندهد، دستگاههای نظارتی باید آن را مواخذه و محاکمه کنند. ولی اگر بخواهیم همه را فعال کنیم و از آنها بخواهیم به اجتهاد خودشان عمل کنند، ممکن است درکها و سلایق متفاوت از مقوله فرهنگ، عواقب وخیم و غیرقابل تصوری را رقم بزند.»
“شیشهخرده استنباطگران”
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی معتقد است که “همه سر و صداها بیخودی است” و دستگاه قضایی ایران با کسانی که “کار غیرقانونی” بکنند، برخورد میکند. او به دویچهوله میگوید: «به نظرم اصلا استنباطهایی که از این صحبت میشود کاملا بیربط و بیجا هست. ممکن است ما به لحاظ سلیقه دوست نداشته باشیم که این حرفها گفته شود و فرض کنیم فردا یک کسی یک کار غیرقانونی بکند، خوب مگر دستگاه قضایی میتواند بگوید تو اجازه داشتی این کار را بکنی. معلوم است که با او برخورد میکنند و او را مجازات میکنند.»
عباس عبدی سخنان رهبر جمهوری اسلامی را به نوعی تاکید بر دمکراسی میداند و معتقد است که این تاکیدی “تاریخی” است. به گفت او: «در این سخنرانی یک نکته بسیار مهم تاریخی وجود داشت که اصلا کسی به آن توجه نکرد یا نخواستند توجه کنند. ایشان گفتهاند که طرفدار افزایش مشارکت هستند. کسی که طرفدار مردمسالاری و دمکراسی است چه چیزی از این بهتر میخواهد؟ این نشان میدهد که رهبری حتی اگر به لحاظ محتوایی هم با آقای روحانی مخالف باشد، به نتایج روشیاش ملتزم است و همین هدف دمکراسی است. قرار نیست که رهبری مثل روحانی فکر کند یا بالعکس. اصلا معنی ندارد که کسی که رهبر است بیاید بگوید خلاف قانون عمل کنید. مگر چنین چیزی میشود؟ این بیشتر شیشهخردهای است که در خود استنباطگران وجود دارد. البته این یک امر سلیقهای است. ممکن بود اگر من میخواستم در این قالب چیزی بگویم، طور دیگری میگفتم. ولی چنین چیزی وجود ندارد و تمام سروصداها هم بیخودی است.»
انعکاس “آتش به اختیار” در خارج از کشور
بیشتر تعبیرها در خارج از کشور از جمله ارزیابیهای “بدبینانه” است. نیره توحیدی، استاد رشته مطالعات زنان در دانشگاه كاليفرنيا و پژوهشگر جنبشهاى سياسى زنان در خاورميانه در فیسبوک خود نوشته است: «حرفهای اخیر رهبر جمهوری اسلامی در تشویق جوانان و دانشجویان به خشونت، آن هم خشونت فراقانونی، حتی فراتر از قوانین و نهادهای دولتی خود این رژیم، مرا سخت نگران کرد: «آتش به اختیار»! آیا این بزرگ آقا متوجه خطرات و عواقب آنچه گفت هست و میفهمد چه میگوید یا از شدت عصبانیت از باخت رئیسی و سخنان بیباکانه و انتقادی روحانی است که کنترل اعصابش را از دست داده است؟ و یا از سر استیصال است و میرود که مثل بشار اسد دیکتاتور، ایران را به سوریه تبدیل کند؟»
“اوضاع از کنترل خارج شده است”
محسن کدیور، پژوهشگر دینی، در سایت خود نوشته است: «”فرمان آتش” در نیروهای مسلح در اختیار فرمانده کل است و نظامیان تحت امر بدون اجازه مافوق اجازه شلیک و چکاندن سلاح و به اصطلاح آتش ندارند. اما ممکن است شرایطی پیش آید که فرمانده به پرسنل یگانی مسلح اجازه بدهد که بدون هماهنگی با مرکز فرماندهی اجازه آتش به هر جنبندهای داشته باشد. واضح است که اگر چنین اجازهای به تمام نیروهای مسلح داده شود، و این اجازه هم به جای اینکه محرمانه صادر شده باشد علنی شرف صدور یافته باشد، معنایش این است که اوضاع از کنترل فرمانده کل خارج شده است و برای بقای نظام هر که دستش به قبضه تفنگی میرسد مجاز است آتش کند. به عبارت دیگر موقعیت “آتش به اختیار” موقعیتی است که ارتباطات نظامی در جنگ گسسته و رزمندگان پراکنده شدهاند و فرماندهی کل هیچ امیدی به پیش برد برنامه و نقشههایش از طریق نظم سازمانی ندارد، لذا در تلاش برای بقا با اعلام موقعیت آتش به اختیار چشم امید به آتش کور و بی نظم افرادش بسته است.»
محسن کدیور در پایان نوشته خود به تشابه میان سیاست امروز آیتالله خامنهای و تصمیمات خمینی در سالهای آخر رهبریاش اشاره کرده است: «بدترین تصمیمات آقای خمینی در یک سال آخر عمرش اتخاذ شد، که ایشان حقیقتا بیمار بود و به دلیل عدم برخورداری از سلامت کامل (کبر سن، سرطان پیش رفته و بیماری قلبی) صلاحیت تصمیم گیری نداشت، اما یکهسالارانه تصمیم گرفت یا تصمیماتی بنامش اعلام شد. آیا قرار است دومین رهبر جمهوری اسلامی از این حیث هم جا پای امام راحل عظیمالشأن بگذارد؟ آیا با گذشت نزدیک چهار دهه از انقلاب هنوز دوران تصمیمات یکهسالارانه شخص اول به پایان نرسیده است؟ خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خیر فرماید.»
چالش “از ترقهبازی گذشته است”
رضا حقیقتنژاد، روزنامهنگار در استانبول به مقایسهای میان رفتار خامنهای با خاتمی، احمدینژاد و روحانی دست زده و معتقد است که چالش رهبر و رئیس جمهوری ” ترقهبازی گذشته” است.
او در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «علیرغم فاصلهگذاری جدی خامنهای با دولت خاتمی، این فاصلهگذاری در طول سال ۷۶ تا ۸۴ به طور عمده متوجه بدنه دولت بود و رابطه او با خاتمی در مقام ريیس جمهور محترمانه باقی ماند. در واقع الگوی رفتاری او اینطور بود که با بدنه دولت فاصله گذاری حداکثری داشت ولی از رییس جمهور فاصله جدی نگرفت.»
او در مورد روش رهبر جمهوری اسلامی در قبال احمدینژاد نیز نوشته است که خامنهای «مقابل کارهای احمدی نژاد موضع تند گرفت و در یک مورد کارهای او را غیرقانونی وغیرشرعی و غیراخلاقی خواند ولی رابطه اش را با اکثریت بدنه دولت احمدی نژاد حفظ کرد. مرور سخنرانیهای او در ماههای پایانی دولت احمدینژاد نشان میدهد او در این دوره کوشید علیرغم دلخوری شدید از رفتار احمدینژاد در مقام ريیس دولت، رابطهاش را با بدنه دولت احمدینژاد از دست ندهد، دقیقا عکس دولت خاتمی.»
و در قبال روحانی؟ رضا حقیقتنژاد میگوید: «در دولت حسن روحانی وضعیت متفاوت شده است. رهبر جمهوری اسلامی اصرار مشهودی به فاصلهگذاری هم با ريیس جمهور و هم با بدنه دولت دارد. او نه تنها تاکنون انتقادهای تند و گاه غیرمحترمانهای علیه حسن روحانی در سخنرانیهای عمومی مطرح کرده بلکه همانند دولت خاتمی درباره سیاستهای بدنه دولت در حوزه دیپلماسی، وزارت راه و مسکن و ارشاد مواضع منفی تند گرفته است.»
او نتیجه گرفته است که «این عبارت به عنوان یک سرمشق جدی، خونی تازه در بافت نیروهای منتقد دولت روحانی میدواند» و این که «تداوم مقابلههای کنونی علی خامنهای با حسن روحانی این حجم از خشم و نفرت را برای جنگیدن با دولت او تثبیت خواهد کرد.» به نظر رضا حقیقتنژاد: «آیت الله خامنهای هنوز از فضای انتخابات خارج نشده و شاید با حسن روحانی درباره موضوع مهمتری رقابت دارد، هرچه هست، کار از ترقهبازی گذشته است.»
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=130799