کرد بودن پنج نفر از عوامل حمله های تروریستی تهران (منسوب به گروه دولت اسلامی)، بار دیگر به این پرسش دامن زده است که تفکر سلفی در کردستان ایران و در میان کردهای اهل سنت چه جایگاهی دارد. آیا اجرای بیرحمانه حمله تهران از سوی چند کرد عضو داعش را میتوان به عنوان شاهدی بر جدی و ریشهدار بودن تفکرات بنیادگرایانه سلفی جهادی در مناطق کردنشین ایران دانست؟
آیا با توجه به گزارشهایی که پیشتر درباره این موضوع منتشر شده بود (همچون گزارش سال ۱۳۹۳ وزارت کشور در نشریه داخلی این وزارتخانه)، میتوان گفت دستگاههای اطلاعاتی به دلایل نامعلوم خطر این جریانها و هزینههای امنیتی فعالیت آنها را دستکم گرفته بودند؟ چه عواملی باعث شدهاند داعش بتواند در برخی از مناطق کردنشین نیرو جذب کند؟ چه برآوردی از تعداد نیروهای فعال یا عضو داعش در مناطق کردنشین ایران در دست است و این نیروها به چه شیوهای پشتیبانی لجستیک دریافت میکنند؟
“زمانه” برای گرفتن پاسخ این پرسشها با عارف شیخاحمدی، فعال ملی-مذهبی کردستان، گفت و گو کرده است.
- زمانه- خبر انجام حمله داعش به تهران از سوی نیروهای کرد ایرانی داعش از نظر شما به چه معنی است؟ برای نهادهای امنیتی ایران این خبری غیرمنتظره است یا فکر میکنید این نیروها از مواجه با این موضوع چندان شگفت زده نشده باشند؟
عارف شیخاحمدی: اگر به تاریخچه ظهور گروههای سلفی جهادی در کردستان ایران و سیر فعالیتهای آنان نگاهی بیندازیم ناچاریم اذعان کنیم جمهوری اسلامی از همان ابتدا در مورد پیدایش و قدرت یابی چنین گروههایی در کردستان ایران مسئولیت و آگاهی کامل داشته و اگر هم انجام حمله آنها را غافلگیر کرده باشد، کرد ایرانی بودن مهاجمان برای آنان نباید غیرمنتظره بوده باشد. جمهوری اسلامی به دلایل مختلفی عملاً راه را برای ظهور و قدرت یابی این جریان در کردستان ایران هموار کرد.
- به چه دلایلی ممکن است جمهوری اسلامی به بروز و قدرت گرفتن جریان سلفی جهادی که در نهایت خود دشمن تاریخی تشیع و شیعیان است یاری رسانده باشد؟
– ظهور جریان سلفی جهادی هم نتیجه و هم امکانی ست برای تداوم غیبت یا به حاشیه راندن اپوزیسیون سکولار و ناسیونالیستی کردها در کردستان ایران. سلفیت جهادی در غیاب این اپوزیسیون امکان عرض اندام پیدا میکند و با تداوم و قدرتیابی میکوشد آن را به امر حاشیهای بدل کند. به این ترتیب، دلیل نخست جمهوری اسلامی برای میدان دادن به سلفیهای جهادی یا تشویق سلفیت ارشادی برای شیفت به سلفیت جهادی ارائه بدیلی برای افکار سکولار و ناسیونالیستی جریانها و احزاب کردی است که صحنه کردستان را به لحاظ فیزیکی ترک کردهاند. این تلاشی است برای برجسته کردن وجه مذهبی هویت کردی به زیان هویت ناسیونالیستی آن.
دلیل دوم، تضعیف همزمان بخشی از اپوزیسیون ملی-مذهبی معتدلی است که در دوران ضعف احزاب ناسیونالیستی قدرت دوباره گرفته بودند و ممکن بود به عنوان بدیلی قدرتمند برای آن ظاهر شده و مشروعیت مذهبی نظام حاکم را به چالش بکشند. مکتب قرآن بدیل مذهبی است که احتمالاً جمهوری اسلامی مایل به قدرت گرفتن آن به جای ناسیونالیسم سکولار نبود. چون مکتبیها آدمهای متعادل و در عرصه اجتماعی همبستهای بودند که قدرت جذب زیادی هم داشتند و همچون نیروهای افراطی هم قابل بازی دادن نبودند.
دلیل سوم هم استفاده کردن از پتانسیل تخریبی گروههای سلفی جهادی برای پیشبرد سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و البته خنثی کردن خطر هجوم آمریکا به ایران از رهگذر یاری دادن به زمینگیر کردنش در عراق و افغانستان بود. پناه دادن به باقیمانده گروه انصار الاسلام را که در منطقه بیاره کردستان عراق امارات اسلامی تشکیل داده بودند و پس از هجوم آمریکا به عراق درهم شکسته بودند، میتوان به عنوان نقطه عطف سیاست تقویت سلفیهای جهادی در ایران دانست. ایران به باقیمانده این گروه پناه داد، امکان رفتن برخی از آنها به افغانستان را فراهم کرد و برای برخی هم امکان اقامت در ایران و آموزش و بازگشتن دوباره به عراق فراهم کرد. به این ترتیب شاید بتوان گفت داعش در کردستان، ماری است که جمهوری اسلامی پیشتر و برای اهدافی دیگر در آستین خود پرورده است.
- آیا از میان کردهای ایرانی هم کسی همراه با آن اعضای انصار الاسلام به افغانستان یا بعدا به عراق رفتند؟
– بله! تعدادی از سلفیهای ارشادی کردستان که متاثر از تجربه امارت اسلامی بیاره و ملاقات با باقیمانده رهبران یا اعضای آن امارت در ایران جهادی شده بودند همراه با برخی اعضای انصار الاسلام راهی افغانستان شدند و عملا در طی سالها این تعداد افزایش یافت. چنانکه طالبان یک بار در زمان محمود احمدی نژاد، یعنی زمانی که جمهوری اسلامی به دلایلی حمایتهای خود را از طالبان متوقف کرده بود، اعلام کرد در مجموع نزدیک به ۱۵۰ کرد ایرانی که از طریق ایالت نیمروز وارد افغانستان شدهاند، همراه و همگام با القاعده و طالبان در افغانستان، علیه نیروهای آمریکایی و ائتلاف میجنگند. بعدها هم تعداد زیادی در مراحل مختلف به عراق رفتند و در مناطق مختلف عراق در عملیات تروریستی نقش داشتند.
- جدای از زمینههایی که شما میگویید برای فعالیت آزادنه این جریان در ایران ایجاد شده بود، پرسش این است که چه عواملی موجب شده برخی از کردهای اهل سنت جذب یک جریان افراطی مذهبی شوند؟
– از همان نخستین سالهای پس از انقلاب ۵۷ و حاکمیت جمهوری اسلامی، فشار مذهبی و تحقیر سازمان یافته اهل سنت ایران به یکی از ارکان سیاست حکومت بدل شد. زیر پا گذاشتن قول و قرارهایی که انقلابیون حاکم با مرحوم مفتیزاده گذاشته بودند و متعاقب آن تحقیر و آزار ایشان و اعضای مکتب قرآن و البته قتل های زنجیرهای برخی از رهبران میانهرو مذهبی همچون ماموستا ربیعی یا کاکه ناصر سبحانی یا فاروق فرساد و البته برخی از مولویهای منتقد بلوچ در بلوچستان قاعدتا زمینه ساز گرایش به تندروی مذهبی خواهد بود. سیاست عامدانه حذف و سرکوب و تحقیر برخی، ولو عده ای کوچک از قشر مذهبی، جامعه را به فکر انتقام گیری و رادیکال شدن سوق می دهد. مشکلات اقتصادی در کردستان هم البته در جذب سرخوردگان از تفکری که اتوپیایی جاودانه را نوید میدهد حتما موثر بوده است. گویی پیوستن به این جریانهای تندور تنها راه چاره و مرهمی بر این گرفتاریها بوده. در مراسم “ختم بخاری” که هر سال در زاهدان برگزار میشد و شاید هنوز هم بشود، بسیاری از جوانان کرد مذهبی که برای شرکت در این مراسم میرفتند جذب روحانیون افراطی میشدند که بعدا آنها را از جمله به افغانستان میکشاندند.
- آیا آماری از تعداد کردهای ایرانی که جذب گروههای افرطی شده اند در دست است؟
– بله، آمارهای مختلفی وجود دارد. گفته میشود در مجموع بیش از ۵۰۰ نفر از کردهای هر چهار کشور (ایران، ترکیه، عراق و سوریه) عضو داعش شدهاند که گمان میرود نزدیک به ۲۰۰ نفر از آنها از کردهای ایرانی باشند.
- گروههای سلفی در داخل ایران و در این مورد خاص، داعش چگونه تجهیزات خود را تامین میکنند؟ این سلاحها از راه عراق وارد ایران شده یا به شیوه دیگری تامین شده است؟
– میتوان حدس زد که تشکیلات مخفی داعش و جریان سلفی به طور کلی در داخل ایران انبارهای سلاح و مهمات داشته باشند؛ سلاحهایی که پیشتر برای جنگ در عراق یا سوریه دریافت کردهاند. البته رفت و آمد در این مناطق مرزی هم دشوار نیست و بعید نیست نیروهای داعش در زمان اوج درگیریها در عراق و زمانی که به نزدیک مرزهای ایران رسیده بودند وارد ایران شده باشند و با نیروهای سلفی داخلی ارتباط گرفته باشند. به هر حال نیروهای کرد داعش ممکن است بیاطلاع جمهوری اسلامی یا با اطلاع ماموران امنیتی و ظاهرا به عنوان کسانی که سلاح را زمین گذاشتهاند به ایران برگشته باشند. کسانی که میتوانند در زمان مقتضی به عوامل حمله داعش بدل شوند.
- تاثیر حضور داعش در میان کردهای ایران بر امنیت ایران چیست؟ چه امنیت حکومت و نظام سیاسی و چه امنیت مردم و زندگی روزمره آنان؟
– حتی اگر پذیرفته باشیم جمهوری اسلامی از طرح ریزی این حمله هیچ اطلاعی نداشته است، انجام آن که مهر تاییدی بر حضور فعال داعش در کردستان ایران است به زیان جنبش کردی است چون چنین حملهای عملا دست جمهوری اسلامی را برای سرکوب در کردستان بازتر میکند. از امروز جمهوری اسلامی میتواند هر کسی را به ظن همکاری با داعش یا تروریست بودن بازداشت، محاکمه و حتی اعدام کنند و متاسفانه افکار عمومی هم متاثر از تجربیات اخیر مخالفت زیادی با این سرکوبها نخواهد داشت. با این حمله اخیر، گویی فرمان آتش به اختیار برای نیروهای امنیتی صادر شده است. به بهانه سرکوب داعشیها عملا سکولارها و مخالفها سرکوب میشوند، همچون تجربه بلوچستان که همه مخالفان به عنوان افراطی یا قاچاقچی معرفی می شوند و به آسانی و بی بازخورد سرکوب میشوند.