انصافعلی هدایت
بنظر من، نویسندگان فارس یا پان-ایرانیست ها نگران دموکراسی برای ملل (تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، کورد ، گیلکی، مازنی و فارس) در ایران نیستند و تکرار می کنم که آن ها نگران دموکراسی برابر و صد در صدی برای همه ملل در ایران نیستند.
این افراد به اصطلاح روشنفکر، نمی خواهند اعتراف و قبول کنند که در میان ایرانیان و بخصوص فارس های به اصطلاح روشنفکر، کمتر از تعداد انگشتان یک دست، افراد “کاملا” معتقد به دموکراسی تمام عیار و برای تمامی ملل در ایران ممکن است وجود داشته باشد.
همان طور که فارس ها و پان ایرانیست ها نمی خواهند به “بود – وجود”تورکان، عرب ها، بلوچ ها، تورکمنان، کورد ها، گیلکی ها، مازنی ها و … اعتراف بکنند و بپذیرند که در یک قرن گذشته، به نفع پانفارسیسم، و به زیان این ملل، به همه آن ملل ظلمی غیر قابل تصور و غیر قابل تجربه توسط روشنفکر و جامعه فارس روا داشته شده و روشنفکر فارس و فارس زده، پشتیبان آن سیاست ها بوده و هست که نمی خواهد مسئولیت خودش را هم بگردن بگیرد.
در چنین شرایطی و با چنین روشنفکرانی، آیا می توان انتظار داشت که “دموکراسی درون زا” باشد و از درون بجوشد؟
در حالی که می دانیم، تا جامعه با نطفه دموکراسی حامله نشود و تا روشنفکران، تخم دموکراسی را با جامعه لقاح ندهند، انتظار برای زایش دموکراسی در درون بیهوده خواهد بود.
از طرف دیگر، می دانیم که روشنفکر جوامع فارسزده، در یک پروسه فاشیستی-نزادپرستانه وتاریخی، اخته فکری شده است و چون توانایی و پتانسیل انجام لقاح دموکراسی در جوامع ایرانی را ندارد، نمی توان انتظار درون زا بودن یا درون زا شدن دموکراسی در ایران را هم داشت.
اگر ملل ساکن در جغرافیای کنونی ایران بخواهند منتظر استقرار دموکراسی در فرایندی دورن زا در ایران بمانند، زایش دموکراسی در ایران به قرن ها خواهد کشید. باید قرن ها صبر و تحمل بخرج داد و می دانیم که چنان صبری چقدر گران تمام خواهد شد و قافله تمدن بشری، منتظر ایرانیان عقب مانده و عقب نگه داشته شده توسط فارسیسم و پان-ایرانیزم نخواهد ماند.
چرا که همین حالا هم تعداد بسیاری از روشنفکران فارس و فارسزده معتقد هستند که “به یک رضا دیکتاتور احتیاج است”.
از طرف دیگر، اس و اساس منطق پان-ایرانیت ها و فارسیست ها در مخالفت به حمله احتمالی آمریکا به ایران یا تلاش آمریکا برای تغییر رژیم از درون به مضار و کشتار در ایران بر می گردد.
آن ها اساس منطق خودشان را بر اقدامات و سیاست های ضد ایرانی آمریکا متمرکز کرده اند و کمتر (بخاطر
پان-ایرانیست بودنشان) به سیاست های خصمانه و شیطانی و مداخله گرانه ایران در ویرانی منطقه و تضییع حقوق ملل در درون ایران توجه می کنند.
این بی توجهی ناآگاهانه نیست، بلکه آن ها عمدا و آگاهانه تلاش می کنند تا نقش ایران در انکار حقوق ملل در داخل کشور که موجب فروپاشی ایران از درون خواهد شد، اصرار کنند.
آن ها همچنین، خودبرتر بینی و دخالت ایران در امور داخلی همه ممالک منطقه ای که عامل خارجی فروپاشی ایران خواهد شد را نادیده می گیرند.
آن ها تصور می کنند که با سیاست انکار و نادیده گرفتن ملل و خواست آن ها و دخالت های ایران در همه کشورهای منطقه، موضوع حل خواهد شد و به مسئله ای برای از هم ریختن ایران بدل نخواهد شد.
این در حالی است که اغلب ملل غیر فارس در ایران منتظر یک وضعیت بحرانی در ایران هستند تا فرصتی برای آزادی و رهایی از زیر ظلم و ستم ایران و فارسیسم بدست بیاورند.
چنین فرصت و روزی (هر چند دور هم باشد) فراهم خواهد آمد. در چنان روزگاری، فارسیسم بیشترین قربانیان و خون را خواهد داد.
چرا که ملل غیر فارس، انتقام عقب نگه داشته شدگی خود و خون فرزندانخود توسط عوامل پان-ایرانیست و پانفارسیست را از نسل کنونی (!) فارس ها خواهند گرفت. گر چه نسل موجود، کمترین همراهی با ظالمان به ملل غیر فارس را داشته باشد اما گریزی از خشم ملل نخواهد بود و خشم ملل امری غیر اجتناب خواهد بود. الا این که روشنفکران فارس و پان ایرانیست ها و پان فارسیست ها و مدیران و سیاستگذاران فارسیسم از سیاست مخالفت با حق و حقوق این ملل دست بردارند.
می دانم و ایمان راسخ دارم که اگر هر کدام از عوامل اپوزیسیون فارس در خارج از ایران هم به عنوان رهبر آینده ایران برگزیده شوند، اگر دیکتاتوری در ایران تشدید نشود، همین که هست، خواهد ماند.
چرا که از درون سیستمی که ایشان و ما را تربیت کرده و ضد دموکراسی به بار آورده است، آدمی دموکرات بیرون نخواهد آمد که صد در صد دموکرات باشد.
شاید، جنگ و تجزیه ایران بتواند (تنها راهی است که شاید بتواند) قدرت نظامی و پرسنلی و مالی ایران و فارسیستان را محدود کند تا فارسیسم مجبور شود، به سمت دموکراسی گام بردارد.
یعنی، یک شکست عمده سیاسی و تجزیه خاک ایران برای دگردیسی شفیره فکری و خودبرتر بینی ایرانیان و بخصوص فارس ها و فارسیسم لازم است تا از عرش نژادپرستی ،به فرش تساوی طلبی پایین بیاید.
یک شکست برای ایران و ایرانیان، درسی خواهد داد. همان درسی که ژاپن و آلمان جنگ جهانی دوم گرفتند.
این درس برای تغییر حرکت تاریخی و اجتماعی در ایران به سمت واقعیات و دموکراسی ضروری بنظر می رسد.
انصافعلی هدایت
تورنتو
30-06-2017