قدرت واقعی و قدرت صوری
اگر دولت، در معنای عام آن، را مجموعه ای از نهادها بدانیم، آنچه در ایران شاهدش هستیم قبضه شدن بخش عمده نهادهای قدرت توسط الیگارشی حاکم است که در مجموع قدرت واقعی را در اختیار دارد. قدرت در نهادهای انتخابی، یا به عبارتی دقیق تر نیمه انتخابی، همچون قوه مجریه و مجلس قدرتی صوری است؛ نه به این معنا که نهادهای مذکور قدرتی ندارند بلکه به این معنا که در نسبت با قدرت واقعی تعیین کننده و فیصله بخش نیستند. این قدرت واقعی در نهادهایی همچون رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه و سپاه پاسداران است که تعیین می کند چه کسانی کابینه و مجلس را در دست بگیرند و نه بالعکس. کسانی هم که در مجلس و کابینه صاحب منصب می شوند گرچه ممکن است جزئی از الیگارشی حاکم نباشند اما در مجموعه نسبتا بزرگتری با الیگارشی حاکم همپوشانی پیدا می کنند که این مجموعه را مسامحتا طبقه حاکم می نامیم. آنچه طبقه حاکم ایران را، که در اینجا صرفا معنای اقتصادی ندارد، از همتاهایش در دمکراسی های نمایندگی متمایز می کند نه تنها الگوی سرمایه داری دولتی نظیر آنچه در چین وجود دارد بلکه بهره جویی از رانت نفت در درآمدهای دولت نیز هست.
اصلاح طلبان رانده شدگان از الیگارشی حاکم هستند اما کماکان جزئی از طبقه حاکم هستند.