نزدیک به ۱۷۵۰۰۰ نفر از جمعیت بلوچستان، از شدت فقر، جزو مردگان به‌شمار می‌آیند



فلاکت جامعه‌ی روستایی سیستان و بلوچستان را قدری با آمار و شاخص‌های رسمی منتشر شده، مورد کنکاش قرار دهیم. برای این منظور، بحث را با سه شاخص مهم نرخ امید به زندگی، خط فقر مطلق و میزان درآمد سالیانه‌ی روستاییان سیستان و بلوچستان پی می‌گیریم:

الف- نرخ امید به زندگی

امید به زندگی، یک شاخص آماری است که نشان می‌دهد متوسط طول عمر در یک جامعه چقدر است و یا به عبارت دیگر هر عضو آن جامعه چند سال می‌تواند توقع زندگی داشته باشد. هر چه شاخص‌های بهداشتی و همچنین درمانی بهبود یابد امید زندگی افزایش خواهد یافت و از این رو این شاخص یکی از شاخص‌های سنجش پیشرفت و عقب ماندگی کشورهاست.

عواملی بر این شاخص مؤثر هستند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به خدمات بهداشتی و درمانی، سطح آموزش سلامت در رسانه‌های فراگیر، سبک زندگی رایج، کمیت و کیفیت استرس‌های فردی و اجتماعی، میزان شادی‌های مجاز و عمومی، سلامت محیط‌ زیست و شرایط اقتصادی اشاره نمود. تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۱ در کشورهای کم‌درآمد و پردرآمد جهان انجام شده، نشان داده است که این نرخ در کشورهای کم‌درآمد حدود ۶۰ سال و در کشورهای پردرآمد، حدود ۸۰ سال است. این نتیجه نشان‌دهنده‌ی نقش پررنگ شرایط اقتصادی در امید به زندگی ساکنان یک کشور است.

سازمان بهداشت جهانی در پایان سال ۲۰۱۳، آمار امید به زندگی را در ۲۲۲ کشور جهان منتشر کرده است، طبق این آمار، ایران با ۷۳٫۵ سال امید به زندگی در رتبه‌ی ۱۰۶ قرار گرفته و این در حالی است که به گفته‌ی مسئولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران، بالاترین میزان امید به زندگی درکشور مربوط به استان‌های تهران و گیلان و کم‌ترین امید به زندگی مربوط به استان سیستان و بلوچستان می‌باشد و تفاوت بین مناطق مختلف از نظر امید به زندگی در کشوری مثل انگلستان ۲۰ سال و در کشور ما بین مناطق برخوردار و نابرخوردار ۱۰ سال ارزیابی شده است.

نابرخوردارتر از استان سیستان و بلوچستان در کشور، استانی وجود ندارد، بنابر این، امید به زندگی در این استان، از نرخ کشوری، ۱۰ سال کم‌تر می‌باشد.

ب- شاخص متوسط درآمد سالیانه‌ی روستایی

در سطح ملی به طور متوسط درآمد یک خانوار روستایی در سال ۱۳۹۲، معادل ۱۲ میلیون و ۹۵ هزار تومان و روستاییان این استان ۶ میلیون و هفتصد و سیزده هزارو دویست تومان درآمد داشته‌اند، یعنی درآمدشان رقمی معادل ۵۳۸۲۳۰۰ تومان کم‌تر از متوسط کشوری و معادل ۵۵٫۵ درصد متوسط درآمد روستاییان ایران بوده است. به تعبیری دیگر روستاییان این استان، فقیرترین روستاییان کشور هستند.

ج- خط فقر مطلق

درآمد لازم برای تأمین حداقل نیازهای اولیه‌ی یک فرد شامل سرپناه و حداقل نیازهای غذایی، آموزشی، بهداشتی و درمانی را آستانه‌ی فقر مطلق یا خط فقر مطلق می‌نامند. برای تعیین این میزان درآمد افراد یک کشور، محاسباتی وجود دارد ولی خط فقر مطلق در ایران در سال جاری، ۶۴۰ هزار تومان در ماه برآورد شده است که سالیانه معادل ۷۶۸۰۰۰۰ تومان می‌باشد.

مقایسه‌ میزان درآمد روستاییان استان سیستان و بلوچستان (۶ میلیون و هفتصد و سیزده هزارو دویست تومان) با رقم درآمدی خط فقر در کشور(۷ میلیون و شش‌صد و هشتاد هزار تومان) نشان می‌دهد که روستاییان سیستان و بلوچستان به چه میزان زیر خط فقر قرار دارند.

وضع کاهش عمر مفید روستاییان استان

با نگاهی به سه شاخص فوق‌الاشاره نتیجه می‌گیریم:

کم‌ترین سن امید به زندگی مربوط به استان سیستان و بلوچستان می‌باشد که از استان‌های برخوردار کشور، ۱۰ سال کم‌تر است.
متوسط درآمد روستاییان سیستان و بلوچستان در سال ۹۲، از رقم خط فقر مطلق نیز کم‌تر است.
جمعیت روستایی و عشایری استان سیستان و بلوچستان، ۱۲۸۸۱۶۰ نفر می‌باشد که اگر تأثیر کاهش سن امید به زندگی را معادل ۱۰ سال محاسبه نماییم، عدد ۱۲۸۸۱۶۰۰ نفر سال، به دست می‌آید. که با تقسیم آن به عمر مفید متوسط هر نفر ایرانی، به یک واقعیت دست می‌یابیم که در یک دوره‌ی عمر از این جمعیت، به دلیل کاهش عمر تعداد ۱۷۵۲۶۰ نفر مرده‌اند.

سئوال از مردم و مسئولین

به راستی اگر یک نفر از مردم کشورمان به دست بیگانگان کشته شود، چه احساس و هیجانی از خود بروز می‌دهیم، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، چه ایثارها که مردم ما در مقابل تجاوز دشمن بروز ندادند، واقعاً آیا باید مردم و مسئولین ما در مقابل قتل ۱۷۵۲۶۰ نفر توسط شاخص‌های پایین زندگی در این استان محروم نگه‌داشته شده، ساکت نشسته و نباید برنامه‌های امداد و نجات و بلند مدت داشته باشند؟

آیا این موضوع، مرگ ۱۷۵۲۶۰ نفر در سکوت، نمی تواند به‌شمار آید؟

در مقابل مرگ این همه انسان مستضعف، چه کسی مسئول است؟

آیا رسیدن به این موضوع مهم، نمی‌تواند اولین دستور کار کمیسیون بهداشت و درمان مجلس محترم شورای اسلامی قرار گیرد؟

مسئولیت این کمیسیون، آیا در دست توانمند نماینده‌ی مردم دوست این استان نیست؟ و آیا این یک فرصت طلایی برای مردم رنج‌کشیده‌ی این استان به‌حساب نمی‌آید؟

چرا باید همیشه چشم به دست بیگانگان داشته باشیم و آرزو کنیم که دستی از غیب برآید و مشکلات‌مان را حل نماید؟

عباس نورزایی

 

 

Source: http://www.bhrg.info/?p=2196

twitter
Youtube
Facebook