نحله های صنفی و قشرهای متعدد مردم ایران در شهرهای مختلف کشور که از خلف وعده های بیشمار حسن روحانی و “وعده درمانی های” اصلاح طلبان حامی وی جانشان به لب رسیده است، عصیان کرده و در کوچه و خیابان ها به قیام برخاسته اند. رژیمی که ادعای “اقتصاد مقاومتی درون زا و خودمحور” و دعوای رقابت و برابری با ابرقدرت های جهان را بر سر هر کوی و برزن جار می زند، گذشته از اینکه مـُهر و جانماز و سنگ قبر از چین وارد می کند، اکنون در تهیه مرغ و تخم مرغ برای ایرانیان به بن بست رسیده است. در نتیجه این کاملا عادی است که مردم به ستوه آمده و گرسنه ایران قیام کرده اند.
اما شوربختانه اصلاح طلبان برونمرزی و درونمرزی در داخل و خارج از دولت روحانی، از جمله اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور ، بجای تمکین و تصدیق، بعد از شنیدن پیغام قیام مردم، آنها را به تعبیر خویش مشتی “فریب خورده در زمین بازی جناح مقابل (بخوان اصولگرایان)” خوانده و بجای پاسخگویی به مطالبات بر حق مردم، در یک مانور “جنگ جناحی” نمک توهین بر زخم های کهنه مردم می پاشد، که بسی تلخ و اندوه آور است.
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور در بیست و پنجمین مجمع عمومی انجمن اسلامی جامعه پزشکی اعتراضات کاملا مشروع و بر حق ملت را به نمایش قدرت و “صحنه سازی” جناح مقابل برای باج خواهی بیشتر از دولت روحانی تعبیر کردند. معاون اول رئیسجمهور گفت:” امروز کسانی این مسائل را بهانه کردهاند و بانی حوادثی شدهاند که ابعاد و زوایای دیگری دارد و باید بدانند دود این حوادث به چشم خود آنها خواهد رفت چرا که وقتی جریان اجتماعی ایجاد شد و به سطح خیابان رسید قطعا کسانی که آن را شروع کردهاند کنترل کننده آن نخواهند بود و دیگران سوار بر آن موج خواهند شد”. باید اذعان داشت که اینگونه فرافکنی ها فقط می تواند از اصلاح طلبانی بربیاید که در سلب اختیار از مسئولیت خویش و فرار از پاسخگویی شهره آفاق هستند. و این الم آزاردهنده برای آنهایی که به امید بهبودی اوضاع مجددا به حسن روحانی رای دادند بسی درد آور است. حتی قبل از تشدید و گسترش تظاهرات کنونی، نگارنده هفته گذشته در مصاحبه ای با سایت العربیه بر این نکته مهم تاکید کردم که شعارهای تظاهرکنندگان ء رو به افزون در شهرهای مختلف ایران از مرحله صنفی گذشته و نه تنها بسوی ارکان های مختلف نظام نشانه رفته بلکه کلیت انقلاب را زیر سوال برده، آن هم از سوی بازنشستگانی که خود پیاده نظام انقلاب بودند. انقلابی که نظام جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از آن کسب کرده و حتی نگارنده در دوران دانشجویی در تهران نیز بخشی از آن بود.
آش توجیه اصلاح طلبان در نسبت دادن به اصطلاح دسیسه جناح رقیب برای حذف آنها از دایره قدرت آن چنان شور شده است که حتی دفاعیهنامه نویسان توجیهگر و پوزشگر اصلاح طلب برونمرزی با سرآسیمگی فراوان دست به قلم شده اند و علیرغم اینکه اعتراف می کنند که دولت “گفتاردرمانی” روحانی به یک شیر بی مصرف و بی یال و اشکمی تبدیل شده است که موریانه فساد و بیاعتمادی همه ارکان آن را از درون پوکانده و پوسانده است؛ اما با وجود این سزاوار شعار “مرگ بر روحانی” نیست، به این دلیل ساده که تنها حدود ۲۰ درصد از اختیارات و مسئولیت وضع بحران زده کشور به عهده اوست”. این نویسنده اصلاح طلب برونمرزی با وحشت و دستپاچگی و با تمسک به همان شعارهای عوام فریبانه بیست و اندی ساله، اما با زیرکی فراوان و با تاکید بر روی بال فزایندهترِجمهوریّت قانون اسا سی می نویسد “باید مردم را به جای تشویق و تجهیز برای براندازی؛ به مبارزه برای تامین آزادیها، آزادی موسوی و کروبی، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و تامین پیش شرطهای انتخاباتهای آزاد، لغو نظارت استصوابی و گسترش مبارزات مدنی فراخواند”.
اما جناب آقای جمشید برزگر تحلیلگر توانای بی بی سی فارسی با صحت تحلیلی درست و دقت تمام در مقاله ای در سایت بی بی سی فارسی بنام “مقابله با اعتراضات مردمی؛ جایی که اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم میرسند” به این موضوع مهم بخوبی اشاره کرده اند. ایشان نوشته اند: ” به نظر میرسد که در برخورد با منتقدان و مخالفان، اصلاح طلبان حامی دولت حسن روحانی از همان الگوی آشنا و همیشگی جمهوری اسلامی پیروی میکنند و به جای پرداختن به مطالبات معترضان، آنان را عامل جناح رقیب مینامند و مبنای اعتراضاتشان را نه آنچه که در شعارهای معترضان تبلور مییابد، بلکه منازعات جناحی و سیاسی درون حاکمیتی میدانند. چنین رویکردی در میان اصلاح طلبان سابقهای طولانی دارد. در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، هنگامی که طیفی از حامیان آقای خاتمی، او را به دلیل عدم پایبندی به شعارها و وعده های انتخاباتیاش و عدم تلاش کافی برای تحقق این شعارها مورد انتقاد قرار دادند، به “عبور از خاتمی”، “تندروی” و “همسویی با محافظه کاران” متهم شدند و از بدنه اصلاح طلب نزدیک به قدرت به حاشیه رانده شدند. در این الگو، صورت مساله مطرح شده در اعتراضات به کلی عوض میشود. اصالت مطالبات و خواستهها انکار میشود و معترضان، بازیچههای دشمنان داخلی و خارجی نظام معرفی میشوند. حتی اگر اعتراضات در حمایت از طیفی از نیروهای درون حاکمیت نیز باشد، هم معترضان و هم آن طیف از حاکمیت، همسو با دشمنان و عوامل نفوذی آنان قلمداد میشوند. به این ترتیب، هر دو جناح درون حاکمیت حتی اگر انگیزهها و دلایل یا اهدافی متفاوت داشته باشند، در عمل، مواضع و رویکردی مشابه اتخاذ میکنند که نتیجه آن، چیزی جز سرکوب اعتراضات نیست”.
بعقیده نگارنده چندین عامل مهم باعث لبریز شده صبر مردم شده است. اول اینکه بعد از به نتیجه رسیدن توافق هسته ای (برجام) فرج چندانی در زندگی اقتصادی مردم حاصل نشده است. بیکاری و گرانی و تورم واقعی در بازار و نرخ ارز، علیرغم ادعاهای دولت و آمارهای رسمی همچنان رو به افزونی است. موضوع دوم فساد گسترده و نهادینه شده در لایحه های مختلف نظام جمهوری اسلامی باعث نارضایتی شدید مردم شده است، فسادی که نه امکان استتار آن وجود دارد و نه امکان استعلاج آن. مسئله سوم بودجه سال ۹۷ دولت تدبیر و امید است. بودجه ای که در آن نه تنها یارانه بخش قابل توجه ای از جامعه حذف شده است بلکه بودجه عمرانی کشور و برخی از بودجه های ضروری علیرغم برجام و افرایش صادرات نفت کاهش چشمگیری یافته است. این در حالی است که بودجه های نظامی (درونمرزی و برونمرزی) و بودجه کمک به “مقاومت اسلامی در کشورهای مختلف جهان از جمله سوریه، یمن؛ عراق و لبنان و نهادهای تبلیغاتی و مذهبی افزایش چشم گیری یافته است. با توجه به اینکه مردم سیستان و بلوچستان بیشترین رای را در دوره اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری به حسن روحانی دادند، و با توجه به وعده های حسن روحانی به محرومترین قشرهای جامعه از جمله بلوچها؛ و بخصوص با اشاره به این حقیقت تلخ که قریب به صد هزار کودک حتی از مدرسه کپری و تحصیل در بلوچستان محروم هستند، برای صاحب این قلم خبر دو روز پیش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) بسیار گزنده بود. خبر ساده بود: “کاهش اعتبار آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان در بودجه ۹۷”؛ علیرغم اینکه به گفته نماینده مردم استان در مجلس، شاخص آموزشی در استان نسبت به کشور بسیار عقبتر است و توازن در دورهها و در ادوار گذشته نیز در این راستا رعایت نشده است. نتیجتا تعجب آور نیست که مردم مرکز استان سیستان و بلوچستان به تظاهرات اعتراضی هموطنان بر علیه دولت شعار و “وعده درمانی” پیوستند و در زاهدان بر علیه گرانی و خلف وعده روحانی و هزینه های بیشمار در کشورهای همسایه از جمله سوریه تظاهرات کردند.
بعد چهارم مشهود در این تظاهرات بقول علم الهدی شعارهای هنجارشکنانه تظاهرات کنندگان بود، یا بعبارتی رسیدن کارد به استخوان مردم بود، که بر خلاف شعار جنبش سبز از “یا حسین میر حسین” خبری نبود. در بسیاری از این تظاهرات شعارهای سیاسی تند و براستی هنجارشکنانه سر داده می شد؛ از جمله “ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم” و یا زندانی سیاسی آزاد باید گردد؛ و یا “ملت گدایی میکند، آخوند خدایی میکند” “رضاشاه روحت شاد، یا “مرگ بر دیکتاتور” یا “اخوندها حیا کنید، مملکتو رها کنید“. نکته پنجم در مورد این تظاهرات، بر خلاف تظاهرات جنبش سبز، نه تنها عبور از اصلاح طلبان بلکه گستردگی آنها است که در بسیاری از شهرهای ایران صورت گرفته. و اما نکته ششم، عریان شدن این حقیقت تلخ است که رژیم جمهوری اسلامی با کارنامه ای رفوزه شده، کاملا شکست خورده و شدیدا آسیب پذیر است اگرچه امروز شنبه (۹ دی) تلاش خواهد کرد با نمایش تظاهرات حکومتی “کیک و ساندیس” قدرت خود را نشان دهد. اما باید گفت میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
بعقیده نگارنده مردم ایران حق دارند بعد از چهل سال حکومت معممین اینگونه عاصی شوند. چهل سال پیش ایران کم و بیش کمی بهتر یا حداقل در زمره کشورهایی مثل چین، هندوستان، کره جنوبی، تایلند، برزیل، آرژانتین، ترکیه و دهها کشور دیگر بود. اما اکنون ایران کجا و کشورهایی نظیر امارات و آذربایجان و ترکیه و مالزی و آفریقای جنوبی و چین و دیگران کجا. ایران شانه به شانه در کنار ونزوئلا و کره شمالی و زیمبابوه ایستاده است؛ و بر اساس گزارش خبرگزاری سپاه (فارس) با افتخار پیراهن عزا و مـُهر و جانماز و سنگ قبر از چین وارد می کند. از آن سوی دیگر تبلیغات گوش کر کن صدا و سیما ایران را جزو پنج کشور برتر دنیا معرفی می کند.
اصلاح طلبان صادق از جمله عبدالله رمضان زاده که از روحانی درخواست کرده است در مورد قیام ملت با آنها حرف بزند، باید با خضوع و خشوع واقعگرایانه این حقیقت تلخ را بپذیرند که مردم از اصلاحات و اصلاح طلبان مماشتگر و استمالت جوی نظام جمهوری اسلامی عبور کرده اند. زمان آن فرارسیده تا آقای خاتمی بعنوان رهبر اصلاح طلبان حکومتی شجاعت و ارج خواهی جناحی را از احمدی نژاد یاد بگیرد که چگونه بجای قربانی کردن یاران خود در محراب قدرت، تمام قد از آنها دفاع می کند. اصلاح طلبان از جمله جناب آقای اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور باید به این حقیقت تلخ پی ببرند که بر خلاف ادعای آنها ملت بپا خاسته ایران ملعبه دست اصولگرایان و یا سرباز پیاده بازی شطرنج بین دو جناح نظام شکست خورده جمهوری اسلامی نیست. نباید خواسته ها و اعتراضات مشروع و قیام یک ملت به ستوه آمده را اینگونه تحقیر و تقلیل نمود و با فرافکنی به جناح مقابل، بدینسان خوار پنداشت. این رگه های عمیق خشم ریشه چهل ساله و فراجناحی دارد. یکی از چهره های شناخته شده و محترم طیف اصلاح طلبان خارج نشین که معرف همه رسانه های فارسی زبان برونمرزی است می گوید: ” سوق دادن اعتراضهای مردمی علیه شخص روحانی و دولت، آنهم در مشهد که پایگاه ابراهیم رییسی است «مشکوک» مینماید و اینکه در تاریخ هم دیدهایم که وقتی شاه دولتی را نمیپسندید به همراه دربار و ساواک آتشی روشن میکرد تا ناتوانی دولت را نمایش دهد”.
اینگونه اظهار نظرها و موضعگیری های اصلاح طلبان درونمرزی و برونمرزی که امکانات رسانه ای بسیار وسیعی در داخل و خارج از کشور در اختیار دارند می تواند همانند گذشته مانع جدی برای به ثمر رسیدن قیام مردم در راستای احقاق حقوق حقه آنها و نیل بسوی دمکراسی و بهروزی ملت ایران باشد. زیرا آنها همواره و بخصوص در بزنگاه های تاریخی مبارزات چهل ساله ملت ایران، با فرافکنی، واخواهی واقعی مردم و ارجاع دادن مشکلاتی که در کلیت ساختار معیوب و غیر قابل اصلاح نظام نهفته است، نه تنها بعنوان سوپاپ اطمینان نظام عمل می کنند، بلکه با غیروارد تشخیص دادن جایگاه واقعی اعتراضات مردم و سوار شدن بر موج اعتراضات و فروداشت نمودن آنها در چانه زنی های جناحی، در حقیقت خواسته های مردم را تحقیر و خنثی می کنند. اکنون زمان آن فرارسیده است تا اصلاح طلبان واقعی و صادق صدای ملت بالغ ایران را آنگونه که است بشنوند و بدانند که این نظام غوطه ور در بی کفایتی و فساد و ندانم کاری و ماجراجویی، در کلیت خویش شکست خورده است؛ و این لـُـب اعتراضات مردم ایران است. و در چنین شرایطی مستحق انتساب جناحی و بنمایه “تئوری توطئه” و توهین و فروداشت نیستند.
عبدالستار دوشوکی
شنبه ۹ دی ۱۳۹۶
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن