جنبش اعتراضی چهره بازیگران را عریان تر نمود. آیت الله خامنهای و بیت ولایت فقیه و پاسداران و نظام قضایی لاریجانی با دستگیری بیش از هزار معترض و کشتار ۲۳ نفر و تبلیغات دروغ علیه تظاهرکنندگان، نشان دادند که از نظر آنها برای حفظ نظام مطلقه دینی و منافع طبقه فاسد رانت خوار راهی جز سرکوب وجود ندارد. دستگاه حوزوی و شخصیتهای ایدئولوژیک مانند حسین شریعتمداری و علمای دینی مانند احمد جنتی آشکارا نشان دادند که برای حفظ اسلام و جمهوری اسلامی، قادرند هر جنایتی را توجیه ایدئولوژیک نمایند. اصلاح طلبان حامی و شریک حکومت نیز با لجن پراکنی علیه مردم معترض و «کرکس» خواندن آنها با تمام قوا به حمایت از جمهوری اسلامی و اسلام و ظلم ستمگران حکومتی پرداختند. حال پس از سرکوب و فروکشی اعتراض، بیانیهای از جانب شانزده نفر اصلاح طلب منتشر میشود تا حقیقت واژگونه نشان داده شود و بدی مطلق، قابل اصلاح معرفی شود. هدف این نوشته نقد این بیانیه است.
اسلام عامل تجزیه و اسارت
بیانیه با «بسم الله» آغاز میشود. قرآن یک دکترین سیاسی و دینی تبعض گرا میباشد و الله یک خدای خشمگین و قهار و ظالمی که جز مومنان تسلیم شده خود را، کسان دیگر را دوست ندارد و بلکه بر عکس، فرمان قتل و شکنجه آنها را میدهد. بنابراین الله اصلاح طلبان و اصولگرایان نه بخشنده بلکه ستمگر است. سپس بیانیه مینویسد که «دغدغهها و تحلیلها و هشدارهای» اصلاح طلبان که «علاقمند به اسلام و ایران و انقلاب» هستند، همیشه از خیر خواهی ناشی میشود. دغدغه اصلی اصلاح طلبان در واقع حفظ اسلام و انقلاب اسلامی است. بطور مسلم این نخبگان اصلاح طلب دارای رفتار آگاهانه بوده و بی خبر از اسلام نیستند. اسلام برای آنها یک رانت ایدئولوژیک است که هستی اجتماعی و روانی و سرمایه آنها را تعریف میکند. اسلام برای حکومتیها و اصلاح طلبان یک کالای بازاری که بیشترین سود را برای آنها فراهم میسازد. حال آنکه اسلام برای ایران یک فاجعه تاریخی است و استعمار امپریالیستی اسلام از زمان پیامبر جز تجاوز و بردگی و غارت هدف دیگری تعقیب نکرده است. تحلیل علمی تاریخ نشان میدهد که ایرانزمین در برابر هجوم عرب باخت و دستخوش از خودبیگانگی هویتی شد. بنابراین زمانیکه اصلاح طلبان از اسلام دفاع میکنند آیا دچار فراموشی شدهاند و یا استقلال ایران برایشان اهمیتی ندارد؟ چه کسی میتواند همخوانی منافع ایرانزمین و فرهنگ و تمدن ایرانی را با قرآن و اسلام مستدل سازد؟ هیچ فکر عقلانی و آزادهای نمیتواند به تائید همسوئی اسلام با منافع ایرانزمین برسد. تنها یک ذهنیت استعمارزده و ازخودبیگانه قادر است این تناقض آشکار را نادیده بیانگارد. اسلام نمیتواند بیانگر مصالح ملی باشد زیرا در تاریخ بیانگر یک تجاوز است و امروز این ایدئولوژی تبعیض در برابر منافع مشترک ایرانیان قرار میگیرد. بیانیه ادعا دارد که جریانهای اصلاح طلب همیشه منافع و مصالح ملی را ترجیح دادهاند. این ادعا در تناقض با ذهنیت اصلاح طلب است زیرا دفاع از اسلام در تضاد با مصالح ملی و هویت ملی و تمدن ما قرار میگیرد. دفاع از اسلام و انقلاب ۵۷ از جانب اصلاح طلبان، دفاع از امتیازات گوناگون آنهاست.
ذهنیت نفی منافع ایرانی، همانا ذهنیت اصلاح طلبان است. برای اصلاح طلبان منافع و مصالح ملی اولویتی ندارد، زیرا اولویت برای آنها همان اسلام است. کجای قرآن و اسلام و شیعه گری در راستای فرهنگ اوستایی و مهرگان و نوروز و الگوی سیاسی باستانی و منشور کورش و نیز خردگرایی مدرن و همبستگی همه مردمان ایران قرار میگیرد؟ هیچ کجا. برای اصلاح طلبان آزادی و دمکراسی در ایران اهمیتی ندارد. با اسلام بمثابه دین سیاست و اجتماع، راه به آزادی ناممکن است. اسلام و قرآن عبارت از توتالیتاریسم هولناکی است که ذهن و فکر آزاد را نابود میکند. برای اصلاح طلبان دمکراسی نیز معنایی ندارد و خواست واقعی آنها جابجایی در همین الگوی ولایت فقیهی است. مگر دمکراسی در دکترین شریعت و در فقه شیعه و در قانون اساسی جمهوری اسلامی میسر است؟ نه هرگز. حال آنکه ما میدانیم که اصلاح طلبان چهل سال است که جمهوری اسلامی را با اصولگرایان رنگارنگ تقسیم کردهاند و در باره پلشتی ولایت فقیه سکوت کردهاند و یا کرنش کرده و نماز خواندهاند. بطور مسلم میتوان مسلمان بود و ذهنیتی لائیک داشت و طرفدار دمکراسی بود. ولی دکترین اسلام در تناقض با دمکراسی است. ما میدانیم که ایدئولوگهای اصلاح طلب به اسلام سیاسی ایرادی ندارند و کماکان در پی حقنه کردن این ایدئولوژی سامی بر میهن ما هستند حال آنکه اسلام پس از چهل سال پراتیک و تجربه بیش از پیش از اعتبار افتاده و به حاشیه رانده میشود. ذهن توده در اسارت این دین میماند و جامعه سنگینی آنرا بشدت حس خواهد کرد ولی بخش آگاه جامعه در روند جدایی از این دین قرار گرفته است.
خشونت گر کیست: مردم یا حکومت؟
بیانیه میگوید اصلاح طلبان از مطالبات مردم و حق اعتراض مسالمت آمیز آنها دفاع میکنند. این خودستایی پایهای ندارد. این افراد در کجا و چگونه از مبارزات و اعتصابات متعدد کارگران علیه بیکاری و پایمال شدن حقوق انها دفاع کردهاند؟ این افراد کجا و چه هنگامی از مبارزات مسالمت آمیز مدافعان محیط زیست و کنشگران مدافع دریاچه ارومیه دفاع نمودهاند؟ این افراد کجا و چگونه از کشاورزان اصفهان که با خشکی زاینده رود ورشکسته شدند و یا از شهروندان اهوازی در مبارزه علیه آلودگی هوا، حمایت کردهاند؟ این افراد کجا و چه زمانی از خواستهای مکرر نویسندگان و روشنفکران و سینماگران علیه سانسور و اختناق پشتیبانی نمودند؟ این افراد کجا حجاب اجباری زنان را مورد انتقاد قراردادند و از آزادی کامل زن دفاع کردند؟ این افراد ادعا دارند که از حق اعتراض دفاع میکنند ولی مخالف اقدام خشونت آمیز هستند. این افراد نشریات بسیاری را در کنترل دارند، در کنفرانسهای متعددی شرکت میکنند، ولی هیچگاه ما صدای آنها را برای حق سندیکایی و برای حق تشکیل احزاب و سازمانهای مستقل و برای حق انتقاد آزاد بر اسلام و ولایت فقیه نمیشنویم.
سپس بیانیه مینویسد اصلاح طلبان همیشه «هرگونه اقدامات خشونت آمیز و آشوب طلب» را مورد انتقاد قرار میدهند. البته منظور این افراد اینستکه مبارزات اخیر مردم «خشونت آمیز و آشوب طلب» بوده است. اول آنکه من طرفدار مبارزات آرام و مسالمت آمیز هستم و آیده آل آنست که مبارزات در چارچوب قانونی و مسالمت آمیز باشد. ولی این امر دو شرط میطلبد: از یکسو فرهنگ مدنی و قانوگرایی و از سوی دیگر وجود یک نظام دمکراتیک و قانونی که قاعده را میپذیرد. استبداد شیعه حاکم بر ایران کجا و چه زمانی دمکراتیک عمل کرده است؟ هیچگاه، زیرا در ذات خود مستبد است. اصلاح طلبان این واقعیت خشونتبار را میدانند ولی آگاهانه پنهانکاری کرده و دروغ میگویند. آتش زدن پوسترهای منحوس آیت الله خامنهای نشانه خشونت نیست. وجود این عکسهای عظیم که با پول کشور ساخته و نصب شدهاند جز توهین به شرافت مردم و خشونت سمبولیک چیز دیگری نیست. چرا اصلاح طلبان بدان اعتراض ندارند؟ حمله به مراکز بسیج جنبه واکنشی داشته زیرا اغلب موارد این مراکز جاسوسی، کانون حمله مسلحانه نسبت به تظاهرکنندگان بوده است. حمله به مسجد و محل زیارت، چه بسا اقدامات تحریک انگیز عوامل حکومتی بوده است. اینگونه افراد که در زمان شاه سینمای رکس آبادان را با صدها تماشاگر به آتش کشیدند امروز هم قادرهستند هرجنایت دیگری را بانجام برسانند.
نکته دوم آنکه در بیانیه خشونت دولتی و اسلامگرایان علیه ملت بفراموشی سپرده شده است. این اصلاح طلبان چرا در مورد اعدامهای سالهای شصت سکوت کردند؟ این افراد چرا در باره قتلهای سیاسی و شکنجه روشنفکران و دانشجویان اعتراض نکردند؟ این افراد چرا خواستار بارزسی زندانهای ایران از جانب شخصیتهای مستقل و نهادهای حقوق بشری بین المللی نشدند؟ این افراد چرا علیه بسیجیها که جوانان و زنان را بستوه آوردهاند، اعتراض نمیکنند؟ خشونت نهادهای نظامی و شبه نظامی و جاسوسی جمهوری اسلامی روزمره است، پس چرا اصلاح طلبان خفه خون گرفتهاند؟ پاسخ ساده است زیرا این گروه اجتماعی هستی سیاسی و اجتماعی خود را وابسته به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه میبیند. این افراد شریک در سیاست و مدیریت این جامعه هستند و خود را هم شرنوشت آیت اللهها میبینند. در میان آنها هستند کسانی که با شیوه تروریستی از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و آبروی ایرانیان را در جهان ریختند، هستند کسانی که در گذشته پاسدار بودهاند، آنها همه مدافع امام خمینیاند و فرمان کشتار او را تائید نمودند. این افراد حالا ادعای تحول و اصلاح طلبی دارند. اینکه افراد متحول بشوند، خارج از تصور و واقعیت اجتماعی نیست. ولی هر تغییری بیان دمکراسی خواهی و آزادی طلبی و شجاعت و اخلاق اجتماعی نیست. اصلاح طلبان ایران شریک جرم هستند، دروغگو هستند و قابل اعتماد نیستند. این افراد علیه اعتراضهای اخیر فحاشی نمودند برای اینکه تظاهرگنندگان فریاد زدند: اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمام شد ماجرا. در این رویداد اخیر بخشی از توهم جامعه نسبت به اصلاح طلبان فرو ریخت.
فساد و انحصار، ذات رژیم است
بیانیه مینویسد: «البته ریشه بسیاری از این مسائل و مشکلات در ناکارآمدی و نظارتناپذیری، فساد و انحصارگری است.». آقایان اصلاح طلب ریشه مسائل ایران در وجود جمهوری اسلامی و حاکمیت آخوندیسم و ولایت فقیه آقای خامنهای است. چرا این حقیقت را بزبان نمیآورید؟ فساد چیست؟ فساد سیاسی همان استبداد فردی و فقدان پلورالیسم سیاسی است، فساد اخلاقی همان چپاول پول کشور در راه منافع خانوادگی و زمین خواریهای لاریجانی هاست، فساد معنوی همان استفاده از پول مردم زحمتکش برای تبلیغ خرافات و امامزادههای دروغین است، فساد قضایی همان عملکرد مافیایی قوه قضایی فاسدی است که زیر فرماندهی خامنهای قرار دارد. فساد سیاسی و اقتصادی همان شرایط انحصاری در رانت خواری، همان رانت گیری رهبران این نظام و همان تبهکاریهای مالیاتی بنیادها و آستان رضویها و انحصارگری سرداران سپاه در اقتصاد ایران است. آقایان اصلاح طلب چرا شفاف نیستید و کلی گوئی میکنید؟ مسئولان فساد و انحصار را نام ببرید و علیه آنها به افشاگری در سطح جهان دست بزنید. شما چنین نخواهید کرد زیرا بقای شما در ادامه همین رانت خواری و فساد است. چه بسا همه شما بهره اقتصادی در این نظام چپاول نداشته باشید ولی شما فاقد جرات هستید و کوتاه میآئید تا در این نظام زندگی کنید و از امتیازات آن برخوردار باشید.
بیانیه مینویسد: «متأسفانه فقدان تفاهم و توافق بر سر مسائل اساسی کشور و ضعف انسجام سیاسی و اجتماعی، موجب تشدید گسستهای سیاسی و اجتماعی و دوگانگی در مدیریت اجتماعی کشور شده است.». خواست مرکزی اصلاح طلبان سهم بیشتر در قدرت است. این افراد اشاره به اختلاف اصولگرایان و رئیس جمهور و طرفداران رفسنجانی و محمد خاتمی و بقیه اصلاح طلبان در باره شیوه دولتمداری و تقسیم قدرت میکنند. آنها خواهان هماهنگی بیشتر بین امتیازداران هستند. دعوای قدرت بین جناحهای خودیها چهل سال است که ادامه دارد. علیرغم تغییرات مقطعی و موقتی، همیشه ایران اسلامی جز استبداد ولایت فقیهی و جز تبعیض و سرکوب در قبال احزاب سیاسی و سیاسیون مخالف چیز دیگری نبوده است. این افراد سهم بری و سلیقه خود را معادل خواست تمام جامعه معرفی میکنند. حال آنکه چنین نیست. اصلاح طلبان باید جواب دهند چرا در این مملکت، جمهوری خواه سکولار و کمونیست و شاهنشاهی و ملی گرا و مسلمان مخالف ولایت فقیه و اکولوژیست و ناباور، نمیتوانند آزادانه فعالیت داشته باشند. اصلاح طلبان پاسخ دهند چرا در این مملکت فقط شیعیان طرفدار ولایت فقیه حق دارند در قدرت دینی و امور مملکتی شرکت داشته باشند ولی گرایشهای دینی دیگر مانند بهائیان و سنیها و زرتشتیان و ارامنه و یهودیان و غیره از همه چیز محروم هستند؟ روشن است این افراد چیزی نمیگویند زیرا نفعشان در ادامه وضع اسارت آمیز کنونی است، آنها رقیب نمیخواهند، آنها خواهان حل اختلاف و تقسیم غنائم سیاسی و مالی و مقامات، بین خود و اصولگرا هستند.
بیانیه مینویسد: «هر چند وجه اقتصادی اعتراضات عمومیتر است، ولی ریشه حل مشکلات اقتصادی در اصلاحات سیاسی و گسترش و تقویت نظارتهای مردمی» است. در تظاهرات اخیر ما شاهد خواستهای اقتصادی و اجتماعی مانند پرداخت دستمزد کارگران و حقوق بازنشستگان و حق مالباختگان و مخالفت با گرانی و اعتراض علیه بیکاری بودیم. در همین تظاهرات ما شاهد شعارهای سیاسی علیه ساختار حکومتی و ولایت فقیه و نظام سیاسی و علیه تاراج ثروت در منطقه برای کمک به حزب الله و رژیم اسد و سایر تبهکاران نیز بودیم. در این بیانیه چرا از این موارد صحبت نمیشود؟ اصلاح طلبان در مورد شعارها و خواستهای سیاسی سکوت میکنند زیرا خوششان نمیآید. اینهمه ثروت کشور برای سیاست استعماری جمهوری اسلامی در منطقه هدر میرود و این افراد سکوت میکنند. تظاهرکنندگان فریاد زدند مرگ بر خامنهای، اصلاح طلبان ناراحت هستند زیرا نبود ولایت فقیه برای آنان نگران کننده است. تظاهرکنندگان گفتند نه اصولگرا و نه اصلاح طلب. این شعار یعنی کل هیات حاکمه فاقد مشروعیت میباشد و در فساد غوطه ور است. بنابراین اصلاح طلب سانسورگر سکوت میکند تا این شعار به شعار همه جامعه تبدیل نشود. تظاهرات اخیر یک بعد بزرگ سیاسی داشت و این ویژگی نفی جمهوری اسلامی را میطلبید. افزون برآنچه گفته شد حل مشکل اقتصادی در اصلاحات اصلاح طلبان نیست. الگوی اقصاد ایران ناسالم و انحصاری و رانتی است. این اقتصاد از رقابت سالم و اطلاعات لازم و تسهیلات سرمایهای و دسترسی آسان به تکنولوژیهای جدید وعلم مدیریت تازه محروم است. بنابراین مشکل در خود ساختار اقتصاد رانتی و فسیلی کنونی است. بخش خصوصی زیر فشار محدودیتها و مداخله اداری و ایدئولوژیک توان خود را از دست داده است و کشاورزی زیر فشار واردات بی رویه رانت خواران استقلال خود را از دست داده است و اقتصاد رانتی فقط از مالیات و ارز نفتی فربه میشود. اصلاح طلبان مانند بخش دیگر هیات حاکمه در دگمها و تعصبات دینی و ایدئولوژیک درجا میزند و فکر میکند راه حل مشکلات اقتصادی در اعتقادات پوسیده آنها نهفته است. آقایان حاکم، قدرت را رها کنید تا بشما نشان دهیم که اقتصاد متکی بر توسعه پایدار و اکولوژیکی، متکی بر تکنولوژی دیجیتالی و انرژیهای پاک و متکی بر شایستگیهای حرفهای و مدیریت مدرن و پویا، چگونه قابل تحقق است. نکته اخر اینکه بیانیه از «تقویت نظارتهای مردمی» حرف میزند. منظور از «تقویت» چیست و منظور از نظارت مردمی کدام است؟ کدام نهاد مستقل و خودمختار مردمی در ایران وجود دارد که این افراد در پی تقویت آنها هستند؟ انجمنهای اسلامی که جز جاسوسی و تبلیغ خرافه شیعه، کار دیگری نمیکنند. آنها یک سد در برابر روند دمکراتیک و شرکت آزادانه مردم قرار دارند. آقایان اصلاح طلب شرم کنید، شما فاقد درایت علمی و عقلانی برای هدایت کشور هستید، شما مانند بقیه حاکمان هستید. آزادی مردمان میهن ما، به نبود شما و شرکا در قدرت، وابسته است.
اصلاح طلبان مدافع استعمار در منطقه
بیانیه اعلام میکند: «دخالتهای آمریکا و به ویژه رئیس جمهوری خارج از عرف آن، دونالد ترامپ، را در امور ایران به شدت محکوم میکنیم.». اصلاح طلبان همه چیز را ایدئولوژیک و وارونه جلوه میدهند و همانند اصولگرایان و ولی فقیه دارای سیستم تبلیغاتی یگانه میباشند. تاریخ ما کودتای سیای آمریکا علیه دولت دکتر مصدق را فراموش نخواهد کرد و البته این واقعه تاریخی نباید امروز مانعی در مناسبات دیپلوماتیک درست باشد. افزون بر آن سیاست دونالد ترامپ، در عرصه مسائل گرهی محیط زیست و گرمایش زمین و نیز در زمینه افزایش بهره برداری انرژی فسیلی و بالاخره در زمینه دیپلوماسی جهانی در انحراف کامل قرار دارد. ولی موضع گیری سیاسی تبلیغاتی رئیس جمهور آمریکا، مداخله محسوب نمیشود. تعرضات ایدئولوژیکی دو جانبه میان آمریکا و ایران، از یک سرشت هستند و در عرصه دیپلوماتیک قابل فهماند. مداخله زمانی معنا دارد که به نفی تصمیم داخلی و مستقل یک کشور بیانجامد. بنابراین گفته اصلاح طلبان هیاهو علیه جنبش است. ولی باید یاد آوری کرد که اگر سیاست حمایتی فعال دولت کارتر نسبت به آیت الله خمینی نمیبود چه بسا انقلاب مذهبی در ایران صورت نمیگرفت، بله در اینجا مداخله گری معنا پیدا میکند. نکته دیگر اینکه اگر اصلاح طلبان نسبت به مداخله در یک کشور اینهمه حساسیت دارند چرا مداخله رژیم خامنهای در سوریه و عراق و لبنان و یمن را محکوم نمیکنند؟ سیادت طلبی و دگماتیسم و فناتیسم و بی خردی حاکمان در ایران همیشه عاملی برای تشدید بحران میان ایران از یکسو و از سوی دیگر آمریکا و اسرائیل و اروپا و عربستان بوده است. ما نیازمند سیاست مسالمت آمیز هستیم حال آنکه جمهوری اسلامی نیازمند تحریکات و جنگ تبلیغاتی برای بقای خود میباشد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی توهین به یک سیاست صلح آمیز است و این امر در تناقض با منافع امروز و فردای ایران است. در این مورد چرا اصلاح طلبان سکوت میکنند و چرا از اقدامات مداخله جویانه سپاه قدس حمایت میکنند؟
بیانیه در پایان مینویسد: «از همه مسئولین کشور میخواهیم در جهت گشایش فضای گفتوگو، اظهار انتقاد و ابراز اعتراضات و رعایت حرمت و کرامت همه شهروندان اقدامات عملی صورت دهند.». آقایان اصلاح طلب، جامعه ایران تجربه «گفت و گوی» دوران محمد خاتمی را دید. در این نظام گفتگوی دمکراتیک پایدار و ساختاری ناممکن است. دین سالاری و دستگاه شیعه و آیت اللهها و توتالیتاریسم موجود خوانایی با فضای گفت و گو ندارد. سرشت حکومت دینی مطلقیت سیاسی و فکری است. جز استبداد و خرافه از دین و حکومت شما چیزی برنمی خیزد. بنابراین آقایان اصلاح طلب در پی گول زدن جامعه نباشید. شهروندان ایرانی باید بطرز قاطع بدانند که هیچ امیدی برای گشایش دمکراتیک در این نظام ولایت فقیهی وجود ندارد. کلید آزادی شهروندان ما در کسب استقلال فکری برای زیستن و حکومت کردن است. تا زمانی که جامعه زیر کنترل و سیادت دینی مستبدانه است، مردمان خوشبختی و آسایش را تجربه نخواهند کرد. تا زمانی که شهروندان ایران گرفتار سیاست اصلاح طلباناند به دمکراسی و پایان ولایت فقیه نخواهند رسید. تجربه حملات اصلاح طلبان علیه جنبش مردمی نشان داد که آنها مدل حاکم را میخواهند. هر انتقاد و مبارزهای که ساختار جمهوری اسلامی را نشانه بگیرد با مخالفت و ضدیت اصلاح طلبان روبرو خواهد شد.
در بطن جامعه تمایل فزاینده برای گذار از جمهوری اسلامی وجود دارد. در جنبش اخیر شعارهای اقتصادی و ساختار شکن وجود داشت و شعارهای موافق اسلام غایب بود. در این جنبش کل هیات حاکمه و قدرت سیاسی ولایت فقیهی مورد هدف قرار گرفته بود. این جنبش تجربهای برای رفتار پخته تر و متین تر جهت دمکراسی و قدرت سیاسی سکولار بود.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه